کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعظیم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعظیم کردن
لغتنامه دهخدا
تعظیم کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توقیر نمودن و احترام کردن . (ناظم الاطباء). بزرگداشت . بزرگ داشتن : شاه دید او را و بس تعظیم کردمخزن زر را بدو تسلیم کرد. مولوی .|| سلام با کرنش کردن . (ناظم الاطباء). دوتا شدن به قصد تکریم و زمین بوس . و رجوع ب...
-
واژههای مشابه
-
حرف تعظیم
لغتنامه دهخدا
حرف تعظیم . [ ح َ ف ِت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف تعجب . شمس قیس در عنوان حرف تعظیم و تعجب گوید: الفی است که در اواخر بعضی نعوت فایده ٔ تعظیم و تعجب دهد، چنانکه پاکا آفریدگارا، بسا مال که فلان دارد. و چنانکه شاعر گوید:اگر شاه غازی نکردی هنرور ا...
-
جستوجو در متن
-
کرنش کردن
لغتنامه دهخدا
کرنش کردن . [ ک ُ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن . سر فرودآوردن . خم شدن به قصد تعظیم وتکریم . رکوع . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرنش شود.
-
ارجاب
لغتنامه دهخدا
ارجاب . [ اِ ] (ع مص ) بزرگ داشتن . تعظیم کردن .
-
کرامی کردن
لغتنامه دهخدا
کرامی کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) احترام نمودن . تعظیم کردن . عزیز داشتن . (ناظم الاطباء): اکرام ؛ کرامی کردن . مکرم ؛ کرامی کردن . (منتهی الارب ).
-
بخاک افتادن
لغتنامه دهخدا
بخاک افتادن . [ ب ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) پیشانی به خاک مالیدن . به زمین افتادن . || تعظیم و تکریم کردن . اظهار عبودیت کردن . تسلیم شدن . سجده کردن . کرنش کردن .
-
بخیزیدن
لغتنامه دهخدا
بخیزیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) دوتا گردیدن برای تعظیم امیری . (آنندراج ). خم کردن سر برای توقیر و تعظیم . (ناظم الاطباء).
-
کرنش
لغتنامه دهخدا
کرنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِ) کورنش (در ترکی ). گورنیش (در ترکی جغتایی ). سر فرودآوردن . تعظیم . (فرهنگ فارسی معین ). سرفرودآوردن علامت خضوع را. بعلامت تکریم دوتا شدن . تعظیم کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرنش کردن شود.
-
کرامیدن
لغتنامه دهخدا
کرامیدن . [ ک ِ دَ ] (مص ) تعظیم و تکریم کردن . عزیز داشتن . (ناظم الاطباء).
-
در نماز آمدن
لغتنامه دهخدا
درنماز آمدن . [ دَ ن َ م َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن . سجده کردن . رجوع به این ترکیب ذیل نماز شود.
-
خدمت نمودن
لغتنامه دهخدا
خدمت نمودن . [ خ ِ م َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خدمت کردن . بندگی کردن . چاکری کردن . || طاعت نمودن . اطاعت کردن . || مراسم احترام بجای آوردن . تعظیم کردن . زمین ادب بوسیدن . رجوع به خدمت و خدمت کردن شود.
-
میدان دادن
لغتنامه دهخدا
میدان دادن . [ م َ / م ِ دَ ] (مص مرکب ) مجال دادن برای خودنمائی و اظهار وجود و اعمال نیات و اجرای مقاصد. || جای خالی کردن برای کسی از روی تعظیم . (غیاث ). جای خالی کردن برای کسی از روی تعظیم و خود را به کنار کشیدن . (آنندراج ). تعظیم کردن . (مجموعه ...
-
پشت دوتا کردن
لغتنامه دهخدا
پشت دوتا کردن . [ پ ُ دُ ک َ دَ] (مص مرکب ) خم کردن . خمیده ساختن پشت : هر که دل یکتا کند در بیعت و پیمان تودور گردون پشت او را کرد نتواند دوتا. معزی . || پشت خم کردن برسم عباد و بندگان در برابر کسی تعظیم را خم شدن . تعظیم با خم کردن پشت : ای شکم خیر...