کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعصب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعصب
لغتنامه دهخدا
تعصب . [ ت َ ع َص ْ ص ُ ] (ع مص )بستن عصابه . (تاج المصادر بیهقی ). عصابه بر سر بستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عصبیت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حمیت و عصبیت و بر...
-
واژههای مشابه
-
تعصب کردن
لغتنامه دهخدا
تعصب کردن . [ ت َ ع َص ْ ص ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) جانب داری کردن . طرفداری شدید کردن . حمایت بدون چون و چرا کردن . عصبیت کردن : گفت ای مردک خدا در حق تو چندان لطف نکرده است که تو در حق خانه ٔ او چنین تعصب می کنی . (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 147)...
-
تعصب گری
لغتنامه دهخدا
تعصب گری . [ ت َ ع َص ْ ص ُ گ َ ] (حامص مرکب ) تعصب کردن . تعصب ورزیدن : این بود آمدن و رفتن ایشان ... نه آنکه خواجه مصنف بیان کرده است و سخنان رکیک بی معنی به عشق مذهب جبر و هوا و تعصب گری آورده . (کتاب النقض ص 327). و رجوع به تعصب و تعصب کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
برنایشتی
لغتنامه دهخدا
برنایشتی . [ ب َ ی ِ ] (حامص ) پشتی و تعصب . (برهان ) (از آنندراج ). پشتی و حمایت و خویشاوندی و طرفداری و جانبداری و تعصب . (ناظم الاطباء).- برنایشتی کردن ؛ پشتی کردن و تعصب نمودن . (برهان ). پشتی کردن و حمایت نمودن ونگهداری کردن و دستگیری نمودن و ت...
-
یاردانقلی
لغتنامه دهخدا
یاردانقلی . [ ق ُ ](از ترکی ، اِ) در تداول عامه مردی بی تعصب و لاابالی و کسی که هویت او درست معلوم نیست . یاردانقلی بیگ .
-
پارتی بازی
لغتنامه دهخدا
پارتی بازی . (حامص مرکب ) (از پارتی کلمه ٔ فرانسوی و بازی فارسی ) تعصب و دسته بندی پیش بردن قصدی را.
-
بی طرفداری
لغتنامه دهخدا
بی طرفداری . [ طَ رَ ری ] (حامص مرکب ) بی جانبداری و عدم تعصب . (ناظم الاطباء).
-
عمیة
لغتنامه دهخدا
عمیة. [ ع ِم ْ می ی َ / ع ُم ْ می ی َ ] (ع اِمص ) بزرگ منشی یا گمراهی مثل جنگ تعصب و اهواء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کبر و بزرگ منشی . و گمراهی مانند جنگ تعصب . (ناظم الاطباء). تکبر یا گمراهی . (از اقرب الموارد).
-
فناتیسم
لغتنامه دهخدا
فناتیسم . [ ف َ ] (فرانسوی ، اِ) تعصب دینی . || جانب داری شدید از یک فرقه یا یک حزب . احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه اولی است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بی طرف
لغتنامه دهخدا
بی طرف . [ طَ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + طرف ) آنکه بی طرفی بخود گرفته است . (یادداشت مؤلف ). آنکه جانبداری نکند. کسی که تعصب ندارد. || (اصطلاح سیاسی ) آنکه دخالت در دسته بندیهای سیاسی نکند.
-
بی طرفدار
لغتنامه دهخدا
بی طرفدار. [ طَ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + طرف + دار) آنکه طرف و جانب کسی را نگیرد و تعصب از وی نکشد. (ناظم الاطباء). || آنکه طرفدار و موافق ندارد. بی حامی .
-
شنگل
لغتنامه دهخدا
شنگل . [ ش َ گ َ ] (اِخ ) نام قبیله ای بوده است در سیستان مقیم اوق : باز میان مردمان اوق تعصب شنگل و زاتورق افتاد اندر سنه ٔ احدی و اربعین [ و ثلاثمائة ] و بوالفتح آنجا شدو ایشان را از آن زجر کرد. (تاریخ سیستان ص 325).
-
غیرت کشیدن
لغتنامه دهخدا
غیرت کشیدن . [ غ َ / غ ِ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تعصب و اندیشه ٔ کسی را داشتن : میکشد غیرت هفتاد و دو ملت صائب هرکه چون اهل خرابات ز خوش مشربهاست .صائب (از آنندراج ).