کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعسف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعسف
لغتنامه دهخدا
تعسف . [ ت َ ع َس ْ س ُ ] (ع مص ) بر بیراه رفتن . (زوزنی ). بیراه رفتن و خمیدن از راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیراه رفتن . (غیاث اللغات ). به یکسو شدن از راه . (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). || آغاز سخن کردن با تکلف و بی ...
-
جستوجو در متن
-
طعسبة
لغتنامه دهخدا
طعسبة. [ طَ س َ ب َ ] (ع مص ) دویدن و سعی کردن در بیراهی . تعسف . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
لیک
لغتنامه دهخدا
لیک . (اِ) ابوریحان در تحقیق ماللهند آرد: و من تعسف فی هذا الباب فانه زعم علی ما ذکر براهمهر فی تقدیر صنعةالاصنام ان کل عشر هبأات و اسمها رین تسمی رج و کل ثمانیة رج تکون بالاک و هو رأس الشعرة و ثمانیة منه لیک و هو الصﱡوأبة فی الشعر... (ماللهند ص 7...
-
تبله
لغتنامه دهخدا
تبله . [ ت َ ب َل ْ ل ُ ه ْ ] (ع مص ) ابله شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ابله و نادان شدن . (آنندراج ). || استعمال البله . خود را بگولی زدن . (از قطر المحیط). خود را احمق نمودن بی آنکه باشد. (من...
-
متعسف
لغتنامه دهخدا
متعسف . [ م ُ ت َ ع َس ْ س ِ ] (ع ص ) کسی که درتاریکی و بیراهه ، و در راه غیر معلوم می رود. (ناظم الاطباء). بی راه رونده و خمنده از راه . (از منتهی الارب ). منحرف شونده و عدول کننده از راه . (از اقرب الموارد) : چنانکه بعضی متعسفان تنوره ٔ آتش را به د...
-
سلاست
لغتنامه دهخدا
سلاست . [ س َ س َ ] (ع مص ) نرم و آسان و هموار شدن . (غیاث ) (آنندراج ). همواری و روانی و آسانی و نرمی و ملایمت و روشنی و رونق و صفا. (از ناظم الاطباء). سلاتة. رجوع به ذیل همین کلمه شود : و سلاست آب زلال و لطافت باد شمال . (سندبادنامه ص 180). || روان...
-
ابن یمین
لغتنامه دهخدا
ابن یمین . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) فخرالدین محمودبن یمین الدین محمد طغرائی . شاعر فارسی شیعی . مولد او به فریومد خراسان و وفات او به سال 763 یا 765 یا 769 هَ . ق . هم بدانجا. پدر اوطغرائی نیز شاعر بوده است . ابن یمین شاعری متوسط است و پیروی طریقه ٔ انو...
-
طرمطراق
لغتنامه دهخدا
طرمطراق . [ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن ابی بکر جرجانی ، ملقب به طرمطراق . نویسنده و شاعری ظریف و فاضلی از اعیان عمال بخارا است و نام وی در ضمن ترجمه ٔ احوال هرثمی گذشت .سیدابوجعفر موسوی این شعر را که ابوعبداﷲ در نزد وی انشاء کرده است برای او روایت کرده...
-
ذهنیة
لغتنامه دهخدا
ذهنیة. [ ذِ نی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ذهنی . قضیه ٔ ذهنیة. رجوع به قضیة شود. بیاء النسبة و تاء التانیث . عند المنطقییین قضیة یکون الحکم فیها علی الافراد الذهنیة فقط و قد سبق ذکرها فی لفظ الحقیقیة و هی اقسام منها مایکون افرادها موجودة فی الذهن متصفا...
-
قاطیغوریاس
لغتنامه دهخدا
قاطیغوریاس . (معرب ، اِ) مقولات عشرة. (اساس الاقتباس چ دانشگاه ص 34). واضع منطق افتتاح این علم به ایراد ذکر اجناس عالیه کرده است که آن را مقولات عشره خوانند و هر چند رأی متأخران آن است که به سبب آنکه تعیین طبایع کلیات چه عالی و چه سافل و اشارت به ا...
-
بیراه
لغتنامه دهخدا
بیراه . (ص مرکب ، اِ مرکب ) مقابل براه . راه غیرمعمول . راه تنگ و بد. (یادداشت مؤلف ). راه پیچاپیچ . بی راهه . راه غیراصلی : بکوه و بیابان و بیراه رفت شب تیره تا روز بیگاه رفت . فردوسی .همی راند بیراه و دل پر ز بیم همی برد با خویشتن زر و سیم . فردوس...
-
تاریخ
لغتنامه دهخدا
تاریخ . (ع مص ، اِ) تأریخ . توریخ . نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ). وقت چیزی پدید کردن . و در اصطلاح ، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب او است تا که دریافته شود بزمانه ٔ آینده و دیگر مدت ظهور این امر ثانی ب...
-
استعارة
لغتنامه دهخدا
استعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا انفرد. (منتهی الارب ). || دست بدست گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || استعارة ادعاء معنی ا...