کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعزیه گیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعزیه گیر
لغتنامه دهخدا
تعزیه گیر. [ت َ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) تعزیه دار. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
تعزیة
لغتنامه دهخدا
تعزیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) تعزیت . رجوع به همین کلمه شود.
-
تعزیه خوان
لغتنامه دهخدا
تعزیه خوان . [ ت َ ی َ / ی ِخوا / خا ] (نف مرکب ) هر یک از عده ای که بعض مصائب اهل البیت علیهم السلام را مصور کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خواننده ٔ تعزیه . و رجوع به تعزیه شود.
-
تعزیه دار
لغتنامه دهخدا
تعزیه دار. [ ت َ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) برپادارنده ٔ تعزیه و روضه خوان . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعزیه شود.
-
تعزیه داری
لغتنامه دهخدا
تعزیه داری . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) روضه خوانی . (ناظم الاطباء). عمل تعزیه دار. برساختن شبیه و نمایش بعض مصائب اهل البیت (ع ). و رجوع به تعزیه شود.
-
تعزیه گردان
لغتنامه دهخدا
تعزیه گردان . [ ت َ ی َ / ی ِ گ َ ] (نف مرکب ) آن که مجلس تعزیه را اداره کند. مانند رژیسور در تئاترها. (یادداشت مرحوم دهخدا). || در اصطلاح فارسی امروزی ، بشخصی اطلاق شود که درامور همگانی اعم از سیاسی و غیره حادثه آفرینی یا میدان داری کند و از آن حواد...
-
تعزیه گردانی
لغتنامه دهخدا
تعزیه گردانی . [ ت َ ی َ / ی ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل تعزیه گردان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تعزیه گردان و تعزیه شود.
-
جستوجو در متن
-
آن
لغتنامه دهخدا
آن . (ضمیر، ص ) اسم اشاره بدور، چنانکه «این » اسم اشاره به نزدیک است . ج ، آنان ، آنها. و گویند آنان مخصوص بذوی الروح و آنها در غیرذوی الروح و هم در ذوی الروح مستعمل است : نزد آن شاه زمین کردش پیام داروئی فرمای زامهران بنام . رودکی .آمد آن نوبهار توب...