کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعریف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعریف کردن
لغتنامه دهخدا
تعریف کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ستایش کردن و توصیف کردن و بیان نمودن و صفات پسندیده و اخلاق حسنه و کمالات صوری و معنوی کسی را بیان کردن و شناس نمودن و شناسا کردن . (ناظم الاطباء): ببینم و تعریف کنم . تعریف خود کردن پنبه خائیدن است .
-
واژههای مشابه
-
حرف تعریف
لغتنامه دهخدا
حرف تعریف . [ ح َ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ارتیکل . حرفی است که بر سر اسم درآید تا آنرا معین سازد،در برخی لغات حرف تعریف مذکر و مؤنث را نیز بیان کند مانند زبان فرانسه و در برخی دیگر فقط شخص آنرا معین سازد چون زبان عربی و انگلیسی ، و در برخ...
-
جستوجو در متن
-
وصف کردن
لغتنامه دهخدا
وصف کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شرح چیزی را دادن . تعریف کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
به به کردن
لغتنامه دهخدا
به به کردن . [ ب َه ْ ب َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، تحسین گفتن . آفرین کردن . تعریف فراوان کردن از چیزی .
-
حالی کردن
لغتنامه دهخدا
حالی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، تلقین کردن . افهام . فهمانیدن . ملتفت کردن . نیک فهمانیدن . تفهیم . دریاباندن . منکشف کردن . مکشوف کردن . فهماندن . واقف کردن . تعریف کردن . معروف کردن . تنبیه کردن . متنبه کردن . منتبه کردن . مطلع کر...
-
انشاد
لغتنامه دهخدا
انشاد. [ اِ ] (ع مص ) تعریف کردن گم شده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعریف گم شده کردن . (آنندراج ). تعریف کردن گم شده . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء). تعریف کردن گم شده را وراهنمایی کردن به او. (از اقرب الموارد). || تعریف کردن خواستن . ...
-
خوددانی
لغتنامه دهخدا
خوددانی . [ خوَدْ / خُدْ ] (حامص مرکب ) خودشناسی . (یادداشت بخط مؤلف ).- امثال : خوددانی خدای دانیست ، نظیر: من عرف نفسه فقد عرف ربه . || تعریف جدو آباء نزد مردم . خودفروشی . (آنندراج ).- خوددانی کردن ؛ تعریف جد و آباء نزد مردم کردن . خودفروشی کر...
-
شناسا کردن
لغتنامه دهخدا
شناسا کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )تعریف کردن . (فرهنگ فارسی معین ). تعریف . (یادداشت مؤلف ). || شناساندن . (فرهنگ فارسی معین ): تعریف ؛ شناسا کردن . (منتهی الارب ) : استاد رودکی گفته است و زمانه را نیک شناخته است و مردمان را بدو شناسا کرده است ....
-
شناسا گردانیدن
لغتنامه دهخدا
شناسا گردانیدن . [ ش ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) شناسا کردن . واقف و مطلع کردن . آگاهندن . تعریف . (زوزنی ). || شناساندن : تاریخ ؛ شناسا گردانیدن وقت . (دهار).
-
نعت کردن
لغتنامه دهخدا
نعت کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توصیف و تعریف کردن . ستایش کردن : مکن نعتش بدانگونه که ذاتش منفعل گرددچنان کز کمترین قصدی بگاه فعل ذات ما.ناصرخسرو.
-
شناساندن
لغتنامه دهخدا
شناساندن . [ ش ِ دَ ] (مص ) تعریف . شناسانیدن . آشنا کردن . (یادداشت مؤلف ).شناختن فرمودن و شناسیدن کنانیدن . (ناظم الاطباء).
-
شناسانیدن
لغتنامه دهخدا
شناسانیدن . [ ش ِ دَ ] (مص ) تعریف . تبصیر. شناساندن . (یادداشت مؤلف ). معرفی کردن و معروف کنانیدن و شناختن فرمودن . (ناظم الاطباء).
-
چشم سخت کردن
لغتنامه دهخدا
چشم سخت کردن . [چ َ / چ ِ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی حیایی کردن . || دیده بر چیزی گماشتن . (آنندراج ) : مرا کرد از صبر و آرام فردچو مقراض تا چشم را سخت کرد.وحید (در تعریف مقراضگر از آنندراج ).