کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعري پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تعری
لغتنامه دهخدا
تعری . [ ت َ ع َرْ ری ] (ع مص ) برهنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خالی گردیدن از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تعریة شود.
-
جستوجو در متن
-
برهنه گردیدن
لغتنامه دهخدا
برهنه گردیدن . [ ب ِ رَ ن َ / ن ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) برهنه شدن . انجراد.تجرد. تعری . عری . عریة: انسفار؛ برهنه گردیدن سر ازموی . (از منتهی الارب ). و رجوع به برهنه گشتن شود.
-
خالی گردیدن
لغتنامه دهخدا
خالی گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) تهی شدن از چیزی . تَعَرّی . (منتهی الارب ) .- خالی گردیدن سرای یا خانه ؛ بدون ساکن شدن آن .- خالی گردیدن مجلس ؛ خلوت شدن آن . بدون بیگانه و اغیار شدن آن .
-
برهنگی
لغتنامه دهخدا
برهنگی . [ ب ِ رَ / ب َ رَ ن َ/ ن ِ / ب ِ هََ ن َ / ن ِ ] (حامص ) برهنه بودن . رود و روت و لخت بودن . عریانی . (آنندراج ). بی پوشاکی . (ناظم الاطباء). بی جامگی . تجرد. تعری . جردة. حسور. روتی . سبلة. شرج . عراء. عری . عوری . لختی . لوتی : زآنکه برهنگ...
-
برهنه شدن
لغتنامه دهخدا
برهنه شدن . [ ب ِ رَ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عریان شدن . لخت شدن . انحسار. انسراح . انکشاف . تجرد. تعری . تکشف . حسور. عری . کشاط : چو زو بازگشتم تن روشنم برهنه شد از نامور جوشنم . فردوسی .بسیار برهنگان دیدم پس از پوشیده شدن تن ، و پوشیدگان پیش...