کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعرض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعرض
لغتنامه دهخدا
تعرض . [ ت َ ع َرْ رُ ] (ع مص ) پیش آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پیش آمدن و در پی کسی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیش آمدن کسی را و به چیزی در پرداختن . (غیاث اللغات ). پیش آمدن کسی را. (آنندراج ). پیش آمدن و طلب کردن . (از ا...
-
واژههای مشابه
-
تعرض کردن
لغتنامه دهخدا
تعرض کردن . [ ت َ ع َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مخالفت و ممانعت نمودن و بازداشتن و دست درازی کردن . (ناظم الاطباء). آسیب رسانیدن . آزار دادن . گزند رسانیدن : آواز دادم قوم خویش ... ایشان را گفتم گواه باشید که من پیغام امیرالمؤمنین معتصم میگذارم ، بر ...
-
واژههای همآوا
-
تارز
لغتنامه دهخدا
تارز. [ رِ ] (ع ص ) سخت وصلب . || مرده . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
تعرز
لغتنامه دهخدا
تعرز. [ ت َ ع َرْ رُ ] (ع مص ) سخت و دشوار گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استعصاب (دشوار شدن ). (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
دفاع کردن
لغتنامه دهخدا
دفاع کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دفع شر نمودن . (ناظم الاطباء). دفع تعرض کردن .- دفاع کردن از خود ؛ صیانت نفس کردن در مقابل تعرض دیگری .
-
سدار
لغتنامه دهخدا
سدار. [ س ِ ] (ع اِ) پرده مانندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شبه الکلة تعرض فی الخباء. (اقرب الموارد).
-
نامحفوظ
لغتنامه دهخدا
نامحفوظ. [ م َ ] (ص مرکب ) حفظناشده . نگهداری نشده . محافظت نشده . || بی حفاظ. بی حصار. که از تعرض دیگران و چشم انداز رهگذران مصون و محفوظ و پوشیده نیست .
-
اشتیال
لغتنامه دهخدا
اشتیال . [ اِ ] (ع مص ) تعرض کردن و دشنام دادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برداشتن شتر دنبال را. (منتهی الارب ).
-
تصدد
لغتنامه دهخدا
تصدد. [ ت َ ص َدْ دُ ] (ع مص ) پیش آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعرض . (اقرب الموارد).
-
تصدو
لغتنامه دهخدا
تصدؤ. [ ت َ ص َدْ دُءْ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعرض به کسی . (از اقرب الموارد).
-
چشم زنی کردن
لغتنامه دهخدا
چشم زنی کردن . [ چ َ / چ ِ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منع کردن و تعرض نمودن و ممانعت کردن . || در حبس کردن . (ناظم الاطباء).
-
هکم
لغتنامه دهخدا
هکم . [ هََ ک ِ ] (ع ص ) مرد بد. (منتهی الارب ). کسی که به بدی خویش بر مردم تعرض کند. (اقرب الموارد). || بی باکانه در کار بی فایده درآینده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).