کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعذیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعذیب
لغتنامه دهخدا
تعذیب . [ ت َ ] (ع مص ) عذاب دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). در شکنجه کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به رنج افکندن . (از اقرب الموارد). شکنجه کردن .(آنندراج ). شکنجه و عذاب و عقوبت و آزار. (ناظم الاطباء) : طوطی...
-
واژههای همآوا
-
تعزیب
لغتنامه دهخدا
تعزیب . [ ت َ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دراز شدن غیبت کسی . (از اقرب الموارد). || دور بردن به چرا. (تاج المصادر بیهقی ). بسوی چراگاه دور بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سستی...
-
تعظیب
لغتنامه دهخدا
تعظیب . [ ت َ ] (ع مص ) در تأخیر انداختن کاری را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). تسویف . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ناگزاییدنی
لغتنامه دهخدا
ناگزاییدنی . [ گ َ دَ ] (ص لیاقت ) که قابل گزاییدن و آزار کردن نیست . که نبایدش گزایید و تعذیب کرد.
-
درد رسانیدن
لغتنامه دهخدا
درد رسانیدن . [ دَ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) تعذیب کردن . رنج دادن . اذیت کردن . (ناظم الاطباء). ایلام . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
شکنجه نمودن
لغتنامه دهخدا
شکنجه نمودن . [ ش ِک َ ج َ / ج ِ ن ُ / ن ِ / ن َ / دَ ] (مص مرکب ) شکنجه کردن . عذاب دادن . تعذیب . (یادداشت مؤلف ) : وآن غلامان را شکنجه می نمودکه دفنیه ٔ خواجه بنمایید زود. مولوی .رجوع به شکنجه کردن شود.
-
تلعین
لغتنامه دهخدا
تلعین . [ ت َ ] (ع مص ) در شکنجه کشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعذیب . (اقرب الموارد). || بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سخت لعنت و نفرین کردن . (آنندراج ).
-
ناگزاینده
لغتنامه دهخدا
ناگزاینده . [ گ َ ی َدَ / دِ ] (نف مرکب ) نگزاینده . که گزاینده و گزنده نیست . آنکه نگزد و آزار نرساند. بی آزار : چه خوش داستانی زد آن هوشمندکه بر ناگزاینده ناید گزند.نظامی .|| آنکه تعذیب می کند بدون گزند و ضرر. (ناظم الاطباء).
-
بچرم خام کشیدن
لغتنامه دهخدا
بچرم خام کشیدن . [ ب ِ چ َ م ِک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کسی را در چرم قرار دادن . پوشش چرمین بر کسی پوشاندن . در چرم گرفتن . در پوست خام گرفتن چنانکه ، رومیان شاپور اول را. || تعذیب کردن و آن نوعی از سیاست می باشد. (آنندراج ).
-
شکنجه کردن
لغتنامه دهخدا
شکنجه کردن . [ ش ِ ک َ ج َ / ج ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سیاست کردن . تعذیب کردن . عقوبت کردن با کیستار. (ناظم الاطباء). باهکیدن . عقاب . تعذیب . (یادداشت مؤلف ). رنجانیدن و تنگ نمودن کسی را. (غیاث ) (آنندراج ) : عزمش همی شکنجه کند کعب کوه راتا گنج زرفش...
-
چارمیخ شدن
لغتنامه دهخدا
چارمیخ شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چهارمیخ شدن . تعذیب و شکنجه شدن . نوعی از تعذیب مجرمان که دراز بر زمین انداخته به چهارمیخ دست و پا بندند. (آنندراج ) (غیاث ) : درسم رخشت که زمین راست بیخ خصم توچون نعل شده چارمیخ . نظامی . || کمال محکم شدن . (آنندرا...
-
معذب
لغتنامه دهخدا
معذب . [ م ُ ع َذْ ذَ ] (ع ص ) در شکنجه کشیده شده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). عذاب شده و شکنجه شده و آزارشده و اذیت کشیده و آزرده شده . (ناظم الاطباء) : ارواح ایشان به حشرات و سباع و بهایم حلول کرده است و بدان سبب معذبند. (جهانگشای...
-
شکنجیدن
لغتنامه دهخدا
شکنجیدن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص ) در کیستار نهادن و در قید نهادن . || به تعذیب درآوردن . در رنج نهادن . (ناظم الاطباء) : رخسار ترا ناخن این چرخ شکنجیدتو چند لب و زلفک بت روی شکنجی . ناصرخسرو.- برشکنجیدن ؛ رنج دادن : ز آز و فزونی برنجی همی روان را چرا ب...