کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعجب آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعجب آوردن
لغتنامه دهخدا
تعجب آوردن . [ ت َ ع َج ْ ج ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) حیرت کردن و شگفت نمودن . (ناظم الاطباء). ابراز شگفتی کردن . شگفتی نمودن . و رجوع به تعجب و ترکیبهای آن شود.
-
واژههای مشابه
-
فعل تعجب
لغتنامه دهخدا
فعل تعجب . [ ف ِ ل ِ ت َع َج ْ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح دستور) نزد نحویان ، چیزی است که برای نشان دادن تعجب وضع شده باشد و در زبان عرب برای آن دو وزن صرفی وجود دارد: یکی ما اَفعَل و دیگر اَفعِل به مانند این جمله ها: الدنیا... مااکدر صاف...
-
حرف تعجب
لغتنامه دهخدا
حرف تعجب . [ ح َ ف ِ ت َ ع َج ْ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف تعظیم . رجوع به حرف تعظیم شود.
-
تعجب داشتن
لغتنامه دهخدا
تعجب داشتن . [ ت َ ع َج ْ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) تعجب کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعجب کردن شود.
-
تعجب کردن
لغتنامه دهخدا
تعجب کردن . [ ت َ ع َج ْ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعجب داشتن . تعجب نمودن . شگفت کردن وآشفته شدن . (ناظم الاطباء). شگفتی کردن . حیرت کردن . در شگفتی و حیرت شدن . حیران ماندن : تعجب کردند از عمر دراز و تأسف همچنان بر حیات دنیا. (گلستان ). از آن حالت ت...
-
جستوجو در متن
-
تعجیب
لغتنامه دهخدا
تعجیب . [ ت َ ] (ع مص ) کسی را به شگفتی آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). کسی را شگفتی نمودن . (زوزنی ). کسی را به شگفتی افکندن . (دهار). به شگفت آوردن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در شگفت انداختن . (آنندراج ). برانگیختن شگفتی کسی . (از اقرب ال...
-
اطیاب
لغتنامه دهخدا
اطیاب . [ اِطْ ] (ع مص ) چیزی را طیب و خوش یافتن . (از اقرب الموارد). طیب یافتن چیزی را. (از متن اللغة). چیزی پاک آوردن . (لغت خطی ). و در تعجب گویند: ما اطیبه و ما ایطبه . (از اقرب الموارد). و رجوع به اطابه شود.
-
اعجاب
لغتنامه دهخدا
اعجاب . [ اِ ] (ع مص ) بشگفت آوردن کسی را: اَعجبه ؛ بشگفت آورد آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به شگفت آوردن . (آنندراج ). بتعجب آوردن کاری کسی را. (از اقرب الموارد). بر چیزی تعجب آوردن و عجب دانستن . (منتخب از غیاث اللغات ). بشگفتی افکندن . (یا...
-
شگفتی
لغتنامه دهخدا
شگفتی . [ ش ِ گ ِ ] (حامص ، اِ) تعجب . (ناظم الاطباء). شگفت . (آنندراج ). استعجاب . (یادداشت مؤلف ) : شگفتی در آن بود کاسب سیاه نمی داشت خود را ازآتش نگاه . فردوسی .ببردند هم درزمان نزد شاه بدو کرد شاه از شگفتی نگاه . فردوسی .- از شگفتی ماندن ؛ در ...
-
شکیفتن
لغتنامه دهخدا
شکیفتن . [ ش ِ ت َ ] (مص ) شکیبیدن . شکیبایی داشتن . صبر کردن . تاب آوردن . تحمل کردن . (یادداشت مؤلف ). صبر کردن . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ). آرام گرفتن . (برهان ) : تو با تاج بر تخت نشکیفتی خرد را بدینگونه بفریفتی . فردوسی .لشکر مسعود و ستوران ا...
-
غبن
لغتنامه دهخدا
غبن . [ غ َ ] (ع مص ) زیان آوردن بر کسی در بیع. (منتهی الارب ). زیان آوردن بر کسی در بیع و شراء.(کشاف اصطلاحات الفنون ). زیان آوردن بر کسی در بیع وشراء و فریفتن . (مصادر زوزنی ). || زیان یافتن در خرید و فروخت . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). با لفظ کشیدن...
-
داهیة
لغتنامه دهخدا
داهیة. [ ی َ ] (ع ص ) داهی . مذکر و مؤنث در آن یکسانست . ج ، دواهی . دهاة. || مرد زیرک و تیزفهم . باهوش . زیرک . نابغة. طلطین . طارئة. قعضوضة. باقعة: داهیة من الدواهی ؛ فتنة من الفتن . نابغة من النوابغ. بل ّ: هو بل ابلال ؛ یعنی او فتنه و صاحب ذکاء ا...
-
شگفت
لغتنامه دهخدا
شگفت . [ ش ِ گ ِ / گ ُ] (اِ) تعجب . تحیر. (ناظم الاطباء). تعجب . (برهان ). تعجب و حیرت است و با لفظ دیدن و بودن و داشتن مستعمل . (آنندراج ) : به شگفتم از آن دو کژدم تیزکه چرا لاله اش به جفت گرفت . خسروی .در آن خانه شد پهلوان از شگفت بسی پیش یزدان نیا...