کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعاقم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعاقم
لغتنامه دهخدا
تعاقم . [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) پیروی نمودن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعاقب . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متعاقم
لغتنامه دهخدا
متعاقم . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) پیروی نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پیرو. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعاقم شود. || بطور نوبت . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
پیروی نمودن
لغتنامه دهخدا
پیروی نمودن . [ پ َ / پ ِ رَ / رُ وی ن ِ / ن ُ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) پیروی کردن . تعاقم . تسدی . تقفی . قرو. تقفر، اقتفار؛ پیروی نمودن و در پی رفتن . تعقبل ؛ پیروی نمودن کسی را وپس او آمدن . تعجس ؛ پیروی کردن کسی را به کاری . (منتهی الارب ). نیز رجوع...