کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعاشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعاشی
لغتنامه دهخدا
تعاشی . [ ت َ ] (ع مص ) شبکوری نمودن . (زوزنی ). شب کوری نمودن از خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شب کوری نمودن و شب کوری بر خود بستن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تجاهل . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متعاشی
لغتنامه دهخدا
متعاشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) (از «ع ش و») شب کوری نماینده از خود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که بر خود شب کوری می بندد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کسی که خود را کور و نابینا و نادان می نمایاند. (ناظم الاطباء). تجاهل کننده . (از اقرب ال...