کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تظاهر نمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تظاهر نمودن
لغتنامه دهخدا
تظاهر نمودن . [ ت َ هَُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) هم پشتی کردن . یاری نمودن . مددکاری نمودن : ابوعلی همچنان به شعار دعوت نوح تظاهر می نمود و در ولایات خویش خطبه و سکه بنام او می کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 112). مشایخ بخارا بر عقب ا...
-
جستوجو در متن
-
شتاب نمودن
لغتنامه دهخدا
شتاب نمودن . [ ش ِ ن َ / ن ِ / ن ُ دَ ] (مص مرکب ) شتافتن . عجله کردن . به سرعت کاری را انجام دادن : تَدفیف ؛شتاب نمودن . دِفاف . مُدافِفَة؛ شتاب نمودن در کشتن خسته . دِفدَفَه ؛ شتاب نمودن . (منتهی الارب ). || تظاهر کردن به شتاب . وانمودن که تعجیل می...
-
ناآگاهی نمودن
لغتنامه دهخدا
ناآگاهی نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تغافل . (دهار). خود را به بیخبری زدن . تجاهل . به بی خبری تظاهر کردن .
-
پز دادن
لغتنامه دهخدا
پز دادن . [ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) (از پز فرانسه ) به کبر نمودن شأن و منزلت یا جامه های قیمتی خود را. به هیأت ولباس خود تظاهر کردن . خودنمائی کردن . تکبر نمودن .
-
خواری نمودن
لغتنامه دهخدا
خواری نمودن . [ خوا / خا ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خود را به پریشانحالی زدن . تظاهر به پریشانحالی کردن . (یادداشت مؤلف ). ضراعت . (تاج المصادر بیهقی ).
-
حریفی کردن
لغتنامه دهخدا
حریفی کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تظاهر کردن کسی به اینکه توانائی مقاومت با طرف را دارد. خود راهم کشتی نمودن . خود را هم سنگ کسی نمودن : چو بهمن زین شبستان رخت بربندحریفی کردنت با اژدها چند.نظامی .
-
خودنمایی کردن
لغتنامه دهخدا
خودنمایی کردن . [ خوَدْ / خُدْ ن ُ / ن ِ / ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را نمودن . خود را نشان دادن . تظاهر کردن .
-
چاپلوسی کردن
لغتنامه دهخدا
چاپلوسی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تملق گفتن . به دروغ و ریا و تظاهر سخنی گفتن با عملی انجام دادن . به دروغ و ریا و تظاهر کسی را ستودن یا اظهار کوچکی و ارادت نمودن : تملق ؛ چاپلوسی کردن . تَلین ؛ چاپلوسی کردن . تصلف ؛ چاپلوسی کردن (منتهی الارب ).
-
ترافو
لغتنامه دهخدا
ترافؤ. [ ت َ ف ُءْ ] (ع مص ) یکدیگر موافقت نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توافق قوم . (اقرب الموارد). توافق قوم بر چیزی . (المنجد). || قوت دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تظاهر قوم . (اقرب الموارد). تعاون قوم بر چیزی . (المنجد): ترافئو...
-
نمایش کردن
لغتنامه دهخدا
نمایش کردن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جلوه کردن : دگر شب نمایش کند پیشترتو را روشنائی دهد بیشتر. فردوسی . || نمودن . راه نمائی کردن . دلالت کردن : مرا گر بدین ره نمایش کنیدوز آن بند راه گشایش کنید. فردوسی . || تظاهر کردن : به پیروزی ...
-
تضافر
لغتنامه دهخدا
تضافر. [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) با هم مدد کردن و یاری نمودن در کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هم پشت شدن و یکدیگر را یاری دادن . (آنندراج ). با هم مدد و یاری کردن در کار. (از اقرب الموارد):عجبت من تضافرهم علی باطلهم و فشلکم عن حقکم . (اقرب الموارد). ...
-
مشایعت
لغتنامه دهخدا
مشایعت . [ م ُ ی َ / ی ِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) با کسی یاری کردن . || چند قدم همراه کسی رفتن برای رخصت . (غیاث ). همراهی با مسافر تا او را به منزل رسانیده و وی را وداع کند. و نیز تا چند قدم همراهی با میهمان . (ناظم الاطباء). از پی مسافر رفتن . در پی رف...
-
چرب کردن
لغتنامه دهخدا
چرب کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روغن در طعام ریختن .غذا را به روغن آلودن . روغندار کردن طعام و غذا را. || روغن مالیدن و اندودن و فرسودن . (ناظم الاطباء). چیزی یا جائی را به روغن و چربی آلودن . چرب کردن جائی یا چیزی . روغن مالیدن : و سینه ٔبیمار ...
-
یخه
لغتنامه دهخدا
یخه . [ ی َ خ َ / خ ِ ] (ترکی ، اِ) در تداول ، تلفظی است از یقه . جیب .قبه ٔ ثوب . (یادداشت مؤلف ). یقه و گریبان . (ناظم الاطباء). گریبان کرته . (آنندراج ). و رجوع به یقه شود.- از یخه ٔ (یقه ٔ) خود پایین انداختن ؛ در تداول زنان ، فرزند دیگری را به ...