کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تظاهربه تک آب خاکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هفت آب خاکی
لغتنامه دهخدا
هفت آب خاکی . [ هََ ب ِ ] (اِ مرکب ) مراد هفت دریای دنیاست . (آنندراج از فرهنگ اسکندرنامه ). هفت آب . رجوع به هفت آب شود.
-
آبی و خاکی
لغتنامه دهخدا
آبی و خاکی . [ ی ُ ](ص نسبی ) آنکه هم در آب و هم در خشکی زیستن دارد.
-
مکلة
لغتنامه دهخدا
مکلة. [ م َ / م ُ ل َ ] (ع اِ) باقی آب در چاه . (مهذب الاسماء). آب که در تک چاه بعد از کم شدن اندک اندک گرد آید. || یا آب اندک که در تک چاه یا آوند باقی ماند. از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
خاکی
لغتنامه دهخدا
خاکی . (ص نسبی ، اِ) منسوب به خاک . (برهان قاطع) (آنندراج ). خلاف آبی ، چون حیوان خاکی . ج ، خاکیان : آب و خاک اجزای خاکی را همی کلی کندباز گه مر کل خاکی را همی اجزا کند. ناصرخسرو.جانت را اندر تن خاکی بدانش زرکنی چون همی ناید برون هرگز مگر از خاک زر....
-
طملة
لغتنامه دهخدا
طملة. [ طُ ل َ / طَ ل َ / طَ م َ ل َ ] (ع اِ) لای تک ِ حوض . گویند: صار الماء طملة. || آب تیره که در تک حوض مانده باشد. (منتهی الارب ). باقی آب که بماند در بن حوض . (مهذب الاسماء). ماء کدر. (فهرست مخزن الادویه ).
-
دم تک
لغتنامه دهخدا
دم تک . [ دُ ت َ ] (اِ مرکب ) صفراغون . عصفورالشوک .عصفورالسیاح . طروغلودقس . طروغلودیس . طرغلودیس . (یادداشت مؤلف ). مرغی است برابر گنجشک پیوسته در کنار آب نشیند و دم جنباند و آن را به یونانی طرغلودیس و به عربی عصفورالشوک خوانند. (برهان ) (آنندراج ...
-
مائح
لغتنامه دهخدا
مائح . [ ءِ ] (ع ص ) (از «م ی ح ») فروشونده به تک چاه جهت آب . ج ، ماحَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه در تک چاه شود تا دول را آب کند. ج ، ماحة. (ناظم الاطباء).
-
مطخ
لغتنامه دهخدا
مطخ . [ م َ ] (ع اِ) آب لای ناک تک چاه که خوردن نتوانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). آب لای ناک تک چاه و یا حوض که در آن کرمهای سیاه باشد و خوردن نتوانند. (ناظم الاطباء).
-
رسوب
لغتنامه دهخدا
رسوب . [ رُ ] (ع مص ) ته نشین شدن چیزی در آب . (از اقرب الموارد). به تک آب شدن و نشستن در آن . (ناظم الاطباء). ته نشستن . در ته ظروف قرار گرفتن دُرد یا جرم شی ٔ. (فرهنگ فارسی معین ). به تک نشستن چیزی در آب . (صراح اللغة) (آنندراج ) (منتهی الارب ). به...
-
نطافة
لغتنامه دهخدا
نطافة. [ ن ُ ف َ ] (ع اِ) آب که در تک دلو و مشک باقی بماند. (منتهی الارب ). آب اندک که در تک دلو و مشک باقی بماند. (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). آب اندک ، و گفته اند آب کمی که در ته مشک یا دلو باقی ماند. (از اقرب الموارد). || قطارة. (متن ...
-
خاکی
لغتنامه دهخدا
خاکی . (اِخ ) میرزا علی قلیخان لگزی از شعرای متأخر ایران و ازرجال شاه طهماسب صفوی بوده است . این بیت او راست :غم که پیر عقل تدبیرش بمردن می کندمی فروشش چاره در یک آب خوردن می کند.(از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2013).
-
ثمالة
لغتنامه دهخدا
ثمالة. [ ث ُ ل َ ] (ع اِ) بقیه ٔ آب و طعام در شکم . || باقی آب در تک حوض و خنور. || کف شیر. سر شیر. || لیف سرسبوی . ج ، ثُمال .
-
ثملة
لغتنامه دهخدا
ثملة. [ ث َ ل َ ] (ع اِ) ثُمل . رجوع به ثُمل شود. || گلی که از تک چاه برآید. || پشم پاره ای که بدان قطران بر شتر و روغن بمشک مالند. || باقی آب در تک خنور و حوض . || دانه و پست و خرما در خنور، ج ، ثُمل .
-
آب گردش
لغتنامه دهخدا
آب گردش . [ گ َ دِ ] (ص مرکب ) تندرفتار : آب گردش مرکبی کز چابکی هنگام تک نعل سخت او ز خاک نرم می گردد غبار. ازرقی .|| (اِ مرکب ) نوبت آب در اصطلاح برزگران .
-
نبیثة
لغتنامه دهخدا
نبیثة. [ن َ ث َ ] (ع اِ) خاک جوی و چاه . (از تاج العروس ). خاکی که با حفر چاه یا نهر برآورند، یا خاکی که در پیرامون چاه یا جوی باشد. (از اقرب الموارد). خاک و گل و لجنی که از تک چاه یا از تک جوی برآورند. (ناظم الاطباء). خاک که از چاه برآورند. (از مهذب...