کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تطیر
لغتنامه دهخدا
تطیر. [ ت َ طَی ْ ی ُ ] (ع مص ) فال بد گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فال بد زدن به چیزی . (از اقرب الموارد). و در اصل فال گرفتن به مرغ است و آن را عرب به فال بد می دان...
-
جستوجو در متن
-
بدشگونی
لغتنامه دهخدا
بدشگونی . [ ب َ ش ُ ] (حامص مرکب ) نحوست و بدفالی . (ناظم الاطباء). تطیر. طیره . (یادداشت مؤلف ).- بدشگونی کردن ؛ فال بد زدن . تطیر. تشأم . (یادداشت مؤلف ).
-
تفؤل
لغتنامه دهخدا
تفؤل . [ ت َ ف َءْ ءُ ] (ع مص ) فال گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خلاف تطیر. (از اقرب الموارد). فال نیک گرفتن و این مقابل تطیر است و با لفظ کردن به صله ٔ بر مستعمل . (آنندراج ). فال نیک زدن . و شگون نیک گرفتن . (غیاث اللغات ). رجوع به تفاؤ...
-
متطیر
لغتنامه دهخدا
متطیر. [ م ُ ت َ طَی ْ ی ِ ] (ع ص ) فال گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که به فال بد می نگرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطیر شود.
-
افتئال
لغتنامه دهخدا
افتئال . [ اِت ِ ] (ع مص ) شگون گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقابل تطیر. بفال نیک گرفتن . (از اقرب الموارد). شگوم گرفتن . (آنندراج ).
-
فالگوش
لغتنامه دهخدا
فالگوش . (اِ مرکب ) عملی که زنان در شب چهارشنبه سوری کنند، و آن ایستادن بر سر چهارراه ها و تفأل و تطیر به گفتار عابرین باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). به آواز مردم گوش گذاشته از سخن آنها فال گرفتن . (آنندراج ). رجوع به فال و فال کلند شود.
-
تفاؤل
لغتنامه دهخدا
تفاؤل . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) فال گرفتن بچیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). فال نیک گرفتن . (آنندراج ). خلاف تطیر. (از اقرب الموارد). تفاءُل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاءُل و تفؤل شود.
-
تشاؤم
لغتنامه دهخدا
تشاؤم . [ ت َءُ ] (ع مص ) فال بد زدن بچیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تطیر و ترقب شر. (از متن اللغة). تطیر و آن ضد تیمن است . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بسوی دست چپ کسی شدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). بسوی چپ گرفتن کسی را...
-
کادس
لغتنامه دهخدا
کادس . [ دِ ] (ع ص ، اِ) فال بد که به عطسه دادن گیرند از عطاس و جز آن . (منتهی الارب ). آنچه بدان تطیر کنند و به فال بد گیرند از فال و عطسه و جز آن . (ناظم الاطباء). || آهو که از پس پشت درآید و آن را شوم دارند. ج ، کوادس . (منتهی الارب ). آن صید که ا...
-
مناعی
لغتنامه دهخدا
مناعی . [ م َن ْ نا ] (حامص ) صفت و چگونگی مناع . مناع بودن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مناع شود. || از این کلمه در تداول عامه ، عیب جویی و یا شماتت و نکوهش اراده شود: مناعی مکن سرت می آید ؛ یعنی عیب مکن چه خود نیز بدان عیب دچار شوی ، و ای...
-
اوابدالعرب
لغتنامه دهخدا
اوابدالعرب . [ اَ ب ِ دُل ْ ع َ رَ ] (ع اِ مرکب ) پاره ای عادت و رسوم است که عرب جاهلی داشت . برخی در حد دین بود و برخی اصطلاح و عادت و پاره ای از آن خرافات بود و اسلام آنها را باطل ساخت از آن جمله است : کهانت . زجر. تطیر. و رجوع به صبح الاعشی ج 1 ص ...
-
حرب
لغتنامه دهخدا
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ریطةبن عمر. با گروهی از طائفه ٔ خود بنزد پیغمبر (ص ) آمد، و در میان جحفة و مدینه او را ملاقات کرد، پس گروهی از ایشان درگذشتند و این موجب تطیر دیگران شد و مراجعت کردند، و حرب بن ریطه اشعاری مشعر بر ایمان به او فرستاد که ابن سی...
-
تفیید
لغتنامه دهخدا
تفیید. [ ت َ ] (ع مص ) فال بد گرفتن از آواز بوم نر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): فید فلان اذا تطیر من صوت الفیاد . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تبختر مرد. || گریختن از حریف خود. (از اقرب الموارد).
-
قبرونیا
لغتنامه دهخدا
قبرونیا. [ ق َ ] (اِخ ) جائی است . مؤلف معجم البلدان گوید: گمان میکنم از نواحی جبل است . ابن ابی ثیاب در روز مهرگان طلیعه ٔ قصیده ای را برایم خواند که نام قبرونیا در آن آمده است :أقبرونیا طلت نداک ید الطل و حیا الحیا المشکور تالک من تل و از ابتداء ...