کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تطور
لغتنامه دهخدا
تطور. [ ت َ طَوْ وُ ] (ع مص ) تنوع و قسم قسم بودن . این لفظ در کتب لغت معتبر عربی نیست لیکن در عربی جدید «؟» استعمال شده و در فارسی هم استعمال گشته . (فرهنگ نظام ).
-
جستوجو در متن
-
علی صائب
لغتنامه دهخدا
علی صائب . [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن فرحان موسی دیری . لغوی و مورخ بود. وی در سال 1288 هَ . ق . در دیرالزور از شهرهای سوریه متولد شد و دو زبان ترکی و فارسی را آموخت . سپس به قائم مقامی حسکه در الجزیره منصوب شد. و در ساختن شهر قامشلی سهیم بود. او در د...
-
فتحی
لغتنامه دهخدا
فتحی . [ ف َ ] (اِخ ) پاشا زغلول (1279 هَ .ق . / 1863 م . - 1332 هَ . ق . / 1914 م .)، موسوم به احمد و معروف به فتحی پاشا زغلول ، فرزند شیخ ابراهیم زغلول است . وی در فن قضا از نوابغ مصر بشمار است . تولدش در قریه ٔ ابیان بود. تحصیلات خود را در مصر آغا...
-
فجل
لغتنامه دهخدا
فجل . [ ف ُ / ف ُ ج ُ ] (ع اِ) ترب . (منتهی الارب ). به پارسی ترب گویند و به هندی مولی . ارجانی گوید: گرم و خشک است در دو درجه ، و در او قوتی است که ورمها را تحلیل کند، و آب ترب علت یرقان را که ماده ٔ او سودا بود سود دارد و نور چشم را زیادت کند و جگر...
-
مزدک
لغتنامه دهخدا
مزدک . [ م َ دَ ] (اِخ ) مژدک . مردی از نسا و گوینداز استخر فارس بود. دو قرن پیش از مزدک مردی به نام «زردشت بونده (بوندس )» پسر خرگان از مردم پسا (فسا)که مانوی بود آئینی به نام «دریست دین » پی افکند و مزدک که مرد عمل بوده این آئین را رواج داد. راجع ب...
-
بغ
لغتنامه دهخدا
بغ. [ ب َ ] (اِ) کنده و گود را گویند. (برهان ) . زمین کنده و مغاک . (ناظم الاطباء). بمعنی گو، یعنی مغاک که زمین پست و خالی باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). گو، یعنی مغاک که مغ نیز گویند. (رشیدی ). زمین گود در این صورت مبدل مغ است . (فرهنگ نظام ). رجوع ب...
-
دری
لغتنامه دهخدا
دری .[ دَ ] (اِخ ) (زبان ...) زبان فارسی رسمی معمول امروزه . (یادداشت مرحوم دهخدا). زبان فارسی که نوشتن و سرودن بدان پس از اسلام در ایران رواج و رسمیت یافت .در مورد وجه تسمیه ٔ آن اقوال مختلفی نقل شده است که به اهم آنها اشاره می شود، خوارزمی در مفاتی...
-
صنایع
لغتنامه دهخدا
صنایع. [ ص َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ صَنیع. (منتهی الارب ). ج ِ صَنیعَه . (المنجد) (مهذب الاسماء). رجوع به صنیع، صنیعة و صنائع شود : از هر صنایعی که بخواهی بر او اثروز هربدایعی که بجوئی بر او نشان . فرخی .و چون نصر گذشته شد از شایستگی و بکارآمدگی این مرد مح...
-
صوفیه
لغتنامه دهخدا
صوفیه . [ فی ی َ / ی ِ] (اِخ ) پیروان طریقه ٔ تصوف . اهل طریقت . آنان که ازطریق ریاضت و تعبد، طالب راه یافتن به حق و حقیقت اند. گروهی که از اواخر قرن دوم هجری در اسلام پدید گشتند و بخاطر طرز تفکر، لباس ، خوراک ، عبادت و ریاضت مخصوص ، بدین نام معروف گ...
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ج َ ] (ع مص ) شکسته بستن . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). شکسته را بستن . (غیاث اللغات ). استخوان شکسته را بستن و اصلاح کردن . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). شکسته را دربستن . (تاج المصادر بی...