کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطهیر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تطهیر کردن
لغتنامه دهخدا
تطهیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاک کردن . شستن . || ختنه کردن : مثال داد تا کوشک کهن محمودی زاولی بیاراستند تا از امیران ، فرزندان چند تن تطهیر کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 366). و رجوع به تطهیر شود.
-
واژههای مشابه
-
تطهیر گرفتن
لغتنامه دهخدا
تطهیر گرفتن . [ ت َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) تطهیر یافتن . پاک شدن . طهارت یافتن : صادق آن مهبط اسرار لدنی که گرفت دامن شرع ز سرچشمه ٔ علمش تطهیر. علی خراسانی (از آنندراج ).و رجوع به تطهیر شود.
-
تطهیر یافتن
لغتنامه دهخدا
تطهیر یافتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) پاک شدن . تطهیر گرفتن . طهارت یافتن : پیش از این بود پر از لوث خطا چون زمزم یافت از آب کف شرع پیمبر تطهیر. علی خراسانی (از آنندراج ).و رجوع به تطهیر و ترکیبات آن شود.
-
جستوجو در متن
-
آبکشی کردن
لغتنامه دهخدا
آبکشی کردن . [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سقائی . کشیدن آب از چاه و مانند آن . || شستن و تطهیر شرعی تن در حمّام . تطهیر جامه پس از شستن با صابون .
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م ِ هََ ] (ع اِ) آلتی برای پاک کردن و تطهیر نمودن . (ناظم الاطباء).
-
کر دادن
لغتنامه دهخدا
کر دادن . [ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) در آب کر تطهیر کردن . شستن متنجسی با آب کر. (یادداشت مؤلف ).
-
خاک مال کردن
لغتنامه دهخدا
خاک مال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر زمین آوردن پهلوان را. (غیاث اللغات ). || شستن با مالیدن خاک و آب با هم بچیزی . || تطهیر: ولوغ کلب را خاک مال کنند و سپس دوبار بشویند. || خوار و ذلیل کردن . رجوع به خاک مال شود.
-
پاک گردانیدن
لغتنامه دهخدا
پاک گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تزکیه . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ): شراب ...تن را قوی کند و پاک گرداند ببول و عرق و بخار. (نوروزنامه ). || توضئه . نمازی کردن . تطهیر.
-
ولاء
لغتنامه دهخدا
ولاء. [ وِ ] (ع مص ) موالاة. پیاپی کردن . دمادم کردن : ولاء بین دو امر؛ پیاپی کردن دوکار را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پیوست یکدیگر کردن . (منتهی الارب ). پیوستگی کردن میان دو چیز. پیوستگی با هم نمودن . || دوستی با هم نمودن . (از اقرب المو...
-
مطهر
لغتنامه دهخدا
مطهر. [ م َ هََ ] (ع اِ) جای طهارت . (آنندراج ). جای تطهیر. و مکان پاک کردن . (ناظم الاطباء). || نزد بعضی از فرق نصاری جائی است که نفس بعد از مرگ در آن پاک شود به عذابی مانند عذاب جهنم جز آنکه این عذاب برخلاف عذاب جهنم که ابدی است متناهی خواهد بود. (...
-
کر کشیدن
لغتنامه دهخدا
کر کشیدن . [ ک ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) یک کر آب را بر زمین نجس شده ریختن و تطهیر کردن آن را. شستن جایی با کرهای آب چون صحن مسجدی یا زمین زیارتگاهی . (یادداشت مؤلف ). || با بول خود تر کردن جامه ٔ کسی را. بمزاح گویند: بچه ، مرا کر کشید؛ یعنی جامه ...
-
ختان
لغتنامه دهخدا
ختان . [ خ ِ ] (ع اِ) خَتْنَه .(از منتهی الارب ) عمل ختنه کننده . (از متن اللغة). || (اِ) موضع قطع از شرم مرد یا زن . (از منتهی الارب ) (متن اللغة). || دعوت برای ختان . (از متن اللغة). || آنچه در ختنه ببرند از مرد و زن . (از مهذب الاسماء). || (مص ) ت...
-
غسل
لغتنامه دهخدا
غسل . [ غ َ ] (ع مص ) شستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). مطلق شستن هرچیز که باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تطهیر با آب و زایل کردن چرک و مانند آن با روان کردن آب بر آن . (از اقرب الموارد). || محو کردن و از میان برد...