کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطفیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تطفیح
لغتنامه دهخدا
تطفیح . [ ت َ ] (ع مص ) پر کردن حوض . (تاج المصادر بیهقی ) . پر کردن . (زوزنی ). لبریز گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
اطفاح
لغتنامه دهخدا
اطفاح . [ اِ ] (ع مص ) پر و لبالب نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پر کردن . (زوزنی ). پر کردن چنانکه لبریز گردد. تطفیح . (ازاقرب الموارد) (از متن اللغة). رجوع به تطفیح شود.
-
لب ریز کردن
لغتنامه دهخدا
لب ریز کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لبالب کردن . پر کردن تا لبه : تطفیح ؛ لبریز کردن و لبریز گردانیدن . (منتهی الارب ).
-
مطفح
لغتنامه دهخدا
مطفح . [ م ُ طَف ْ ف ِ ] (ع ص ) آن که لبریز میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطفیح شود.
-
لبالب
لغتنامه دهخدا
لبالب . [ ل َ ل َ ](ص مرکب ) لب بلب . لمالَم . مالامال . پر از مایعی تا لبه . پر تا لب چنانکه جامی . لب ریز. مملو. ممتلی . که تالب پر باشد چون پیمانه از شراب و حوض از آب و جز آن : بموسم گندم درو از آسمان باران آمد پانزده شبانه روز که حوضها لبالب شد. ...