کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تطرف
لغتنامه دهخدا
تطرف . [ ت َ طَرْ رُ ] (ع مص ) نو گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). گزیدن چیزی را. (از ذیل اقرب الموارد). || در اطراف چراگاه چریدن ناقه و نیامیختن با دیگران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از حد اعتدال گذش...
-
واژههای همآوا
-
تترف
لغتنامه دهخدا
تترف . [ ت َ ت َرْ رُ ] (ع مص ) تنعم . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بناز و نعمت زیستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
متطرف
لغتنامه دهخدا
متطرف . [ م ُ ت َ طَرْ رِ ] (ع ص ) ناقه که در اطراف چراگاه بچرد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتری که در اطراف چراگاه بچرد و با دیگر شتران نیامیزد. (ناظم الاطباء). || کسی که از علمی مقداری آموخته باشد، بدون اینکه در آن متخصص و متبح...
-
طرف
لغتنامه دهخدا
طرف . [ طَ ] (ع مص ) برگردانیدن چیزی را از چیزی . یقال : شخص ببصره فماطرف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رد نمودن . || بر یکدیگر نهادن پلکها را. || جنبانیدن هر دو پلک را. (منتهی الارب )(آنندراج ). چشم بر هم زدن . || بر چشم کسی زدن چیزی را که آب روان شو...