کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطابق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تطابق
لغتنامه دهخدا
تطابق . [ ت َ ب ُ ](ع مص ) اتفاق کردن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). ائتلاف و اتفاق و تساوی . (اقرب الموارد). مطابقه و موافقت و اتفاق و اتحاد و یک جهتی و برابری و یکسانی و مشابهت و پیوستگی . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
متطابق
لغتنامه دهخدا
متطابق . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) اتفاق کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). موافق و مطابق . (ناظم الاطباء). و رجوع به تطابق شود.
-
پیتیاس
لغتنامه دهخدا
پیتیاس . (اِخ ) یکی از منجمان و سیاحان قدیم در قرن چهارم قبل از میلاد که در شهر مارسلیا میزیسته است . هموطنانش وی را مأمور بسیاحت جهان شمالی کردند. وی پس از دور زدن اسپانیول وارد دریای مانش گردید و تا جزیره ٔ توله رفت . تواریخ قدیمه سیاحت دیگری نیز ...
-
مطابق
لغتنامه دهخدا
مطابق . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) موافق و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکسان و مثل و مانند و معادل . (ناظم الاطباء) : ابیات ابوتمام طائی موافق حال و مطابق وقت او آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 292). مطابق این سخن پادشاهی...
-
اختلاج
لغتنامه دهخدا
اختلاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) (علم الَ ....) و هو من فروع علم الفراسة. قال المولی ابوالخیر هو علم باحث عن کیفیة دلالة اختلاج اعضاء الانسان من الرأس الی القدم علی الاحوال التی ستقع علیه و احواله و نفعه و الغرض منه ظاهر لکنه علم لایعتمد علیه لضعف دلالته...
-
جریان
لغتنامه دهخدا
جریان . [ ج َ رَ ] (ع مص ) جَرْی . رفتن آب و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج المصادر بیهقی ) (از غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن عادل بن علی ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). صاحب آنندراج آرد: روان شدن آب و نیز خسرو علیه الرحمه در ترسل الاعجاز...
-
اتفاق
لغتنامه دهخدا
اتفاق . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) با هم یکی شدن . یکی گشتن . || هم پشتی کردن . متفق شدن . || سازواری کردن . با یکدیگر موافقت کردن . (تاج المصادر) (زوزنی ). با هم نزدیک گشتن . موافقت . وفاق . همدستی . همکاری . اتحاد. سازواری . توافق . (زوزنی ). مقابل اختل...
-
جرجان
لغتنامه دهخدا
جرجان . [ ج ُ ] (اِخ ) شهری است . (منتهی الارب ). معرب گرگان است و آن شهری باشداز دارالملک استرآباد. (برهان ) (آنندراج ). همان گرگان است که در کتب جغرافی قدیم اغلب بصورت جرجان ذکر گردیده و به همین جهت قسمتهای تاریخی و حدود جغرافیایی آن در اینجا آورده...
-
جذام
لغتنامه دهخدا
جذام . [ ج ُ ] (ع اِ) علتی است . (مهذب الاسماء). بیماری است از فساد خون که بدن را میگدازد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوره . (نصاب الصبیان ). خوره که بیماری بیستگی باشد و بپارسی لوری ومیسی گویند. (ناظم الاطباء). بیماری است که بهم میرسد از پراکندگی خل...
-
موافقت
لغتنامه دهخدا
موافقت . [ م ُ ف َ / ف ِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) موافقة. ضد مخالفت . (ناظم الاطباء). موافقه . سازواری . سازگاری . تناسب . ملایمت . همسازی . وفاق . توافق . مواطات . مواطاة. وطاء. سازش . هم آهنگی . مطاوعت . مقابل مخالفت . (یادداشت مؤلف ) : چون پیش امیر ر...
-
جاز
لغتنامه دهخدا
جاز. (انگلیسی ، اِ) موسیقیی است که چندی پیش از نشأت تمدن ماشینی بر روی بنائی از رقص که مبنی بر «ریتم » انسانی و بی بندوباری آن است ساخته و پرداخته گردیده است ، نه بر روی ریتمی از مکانیک که عاری از هر نوع حالت انسانی باشد. پس این ادعا که جاز موسیقی ق...
-
تاریخ اوستایی جدید
لغتنامه دهخدا
تاریخ اوستایی جدید. [ خ ِ اَ وِ یی ِ ج َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حساب زمانی که سال آن دوازده ماه سی روزی و پنج روز اندرگاه داشته باشد. تقی زاده در کتاب گاه شماری برای این تاریخ نام «گاه شماری اوستایی جدید» را انتخاب کرده و آرد: ... بهترین اصطلاح برا...
-
دوایر عروضی
لغتنامه دهخدا
دوایر عروضی . [ دَ ی ِ رِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دوایر عروضی . علم عروض از علم موسیقی استخراج و تدوین شده و همانطور که در موسیقی قدیم الحان و نغمات را به ملاحظه ٔ تناسب آنها با یکدیگر، به دستگاهها و دسته های گوناگون تقسیم و هردسته را در دایره ...
-
جامعه شناسی
لغتنامه دهخدا
جامعه شناسی . [ م ِ ع َ / ع ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت جامعه . معرفت الجوامع. آشنایی به احوال جامعه . و رجوع به جامعه شود. || در اصطلاح جامعه شناسان ، علمی که اوصاف کلی و عمومی جوامع حیوانی مخصوصاً جوامع انسانی را مطالعه میکند. (فلسفه ٔ علمی شاله ترج...