کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تضرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تضرج
لغتنامه دهخدا
تضرج . [ ت َ ض َرْ رُ ] (ع مص ) خون آلود شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آلوده شدن جامه و جز آن به خون . (از اقرب الموارد). || آراستن زن خود را. || شکفته شدن شکوفه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اق...
-
واژههای همآوا
-
تذرج
لغتنامه دهخدا
تذرج . [ ت َ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب تذرو است و آن مرغی بود صحرائی شبیه به خروس . (برهان ). تَذْرُج . لغتی است در تَدْرُج . (از المنجد). رجوع به تدرج و تذرو و تورنگ و قرقاول شود.
-
طزرج
لغتنامه دهخدا
طزرج . [ طَ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جوزم و دهج بخش بابک شهرستان یزد در 53هزارگزی شمال شهر بابک ، کنار راه مالرو طزرج به شهر بابک . کوهستانی ، معتدل و مالاریایی با64 تن سکنه . آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات ، و شغل اهالی زراعت است . صنایع ...
-
طزرج
لغتنامه دهخدا
طزرج . [ طَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلورد بخش مرکزی شهرستان سیرجان در50هزارگزی خاور سعیدآباد و 2هزارگزی خاور راه مالرو بلورد - مشیز. کوهستانی و سردسیر با80 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری...
-
تزرج
لغتنامه دهخدا
تزرج . [ ت ِ زِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبلوئیه در بخش زرند شهرستان کرمان که در 30 هزارگزی جنوب باختری زرند و 10 هزارگزی باختر راه مالرو زرند به رفسنجان واقع است و 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
تزرج
لغتنامه دهخدا
تزرج . [ ت ِ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حصن در بخش زرند شهرستان کرمان که در 30 هزارگزی جنوب باختری زرند و 10 هزارگزی باختر زرند رفسنجان قرار دارد. جلگه ای معتدل است و 159 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و حبوبات و پسته و پنبه است . شغ...
-
تزرج
لغتنامه دهخدا
تزرج . [ ت ِ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رابر، در بخش بافت شهرستان سیرجان که در 36 هزارگزی خاور بافت و 2 هزارگزی راه مالرو بافت به رابر قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 40 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غله و حبوبات است شغل مردم آنجا...
-
تزرج
لغتنامه دهخدا
تزرج . [ ت ِ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربنان در بخش زرند شهرستان کرمان که در 48 هزارگزی خاوری زرند و 6 هزارگزی خاور راه مالرو زرند به راور قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 50 تن سکنه دارد آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و حبوبات است شغل مردم آ...
-
تزرج
لغتنامه دهخدا
تزرج . [ ت ِ زِ] (اِخ ) دهی است از دهستان طارم ، در بخش سعادت آبادشهرستان بندرعباس که در 36 هزارگزی باختری حاجی آباد، بر سر راه مالرو طارم به درگاه قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 328 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا خرما و غله و شغل مردم ...
-
جستوجو در متن
-
متضرج
لغتنامه دهخدا
متضرج . [ م ُ ت َ ض َرْ رِ ] (ع ص ) خون آلود. (آنندراج ). آغشته به خون . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گلگون رخسار و سرخ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || درخش پهن گسترده شده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ...