کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصوق
لغتنامه دهخدا
تصوق . [ ت َ ص َوْ وُ ] (ع مص ) آلوده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تصوق بعذرته ؛ یعنی آلوده گردیدبه پلیدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
طسوق
لغتنامه دهخدا
طسوق . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طَسق . رجوع به طسق شود.
-
تسوق
لغتنامه دهخدا
تسوق . [ ت َ س َوْ وُ ] (ع مص ) بازار جستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خرید و فروخت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خرید و فروش کردن قوم . (از متن اللغة) (ا...
-
جستوجو در متن
-
متصوق
لغتنامه دهخدا
متصوق . [ م ُ ت َ ص َوْ وِ ] (ع ص ) آلوده گردنده . یقال تصوق بعذرته ، آلوده گردیده به پلیدی خود. (آنندراج ). آلوده شده به پلیدی و سرگین . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصوق و تصوک و ماده ٔ بعد شود.