کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصدیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصدیق
لغتنامه دهخدا
تصدیق . [ ت َ ] (ع مص ) راستگوی داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راستگو داشتن و راست پنداشتن . (غیاث اللغات ). راست گردانیدن و باور داشتن و با لفظکردن مستعمل . (آنندراج ). ضدتکذیب...
-
واژههای مشابه
-
تصدیق کردن
لغتنامه دهخدا
تصدیق کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقرار به راستی کردن . (ناظم الاطباء). راست شمردن . راستگوی شمردن . راست داشتن .راستگوی داشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : به هر پیام که آورد کرده ام تصدیق به هرچه از تو رسیده است گفته ام صدّق . انوری .نرسد نامه ٔ س...
-
واژههای همآوا
-
تصدیغ
لغتنامه دهخدا
تصدیغ. [ ت َ ] (ع مص ) بر صدغ شتر داغ و نشان کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بلاتصور
لغتنامه دهخدا
بلاتصور. [ ب ِ ت َ ص َوْ وُ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی )+ تصور) بدون تصور. بی اندیشه . (فرهنگ فارسی معین ).- تصدیق بلاتصور ؛ تصدیق و شهادتی که از روی اندیشه و فکر نباشد.
-
آقابلی چی
لغتنامه دهخدا
آقابلی چی . [ ب َ ] (ص مرکب ) متملق . چاپلوس . آنکه هرچه دیگری گوید تصدیق کند خوش آمدِ گوینده را.
-
مصدقات
لغتنامه دهخدا
مصدقات . [ م ُص ْ ص َدْ دِ ] (ع ص ، اِ) متصدقات . زنان تصدیق کننده . رجوع به مصّدّق شود.
-
مصدوق
لغتنامه دهخدا
مصدوق . [ م َ ] (ع ص ) تصدیق کرده شده و راست . (ناظم الاطباء). || راست گفته شده . سخن که به راستی گفته شده است . || موافق وعده بجا آورده شده .
-
اجل
لغتنامه دهخدا
اجل . [ اَ ج َ ] (ع ق ) آری . نعم . چرا. اَجل در جواب تصدیق بهتر است و نعم در جواب استفهام .
-
اذنة
لغتنامه دهخدا
اذنة. [ اُ ذَ ن َ ] (ع ص ) آنکه هرچه شنود تصدیق کند. آنکه همه را راستگوی پندارد. آنکه بقول هر کس باور کند. خوش باور.
-
بله بله چی
لغتنامه دهخدا
بله بله چی . [ ب َ ل ِ ب َ ل ِ ] (اِ مرکب ) آنکه از روی خوش آمد و تملق هر کار و گفته ای را تصدیق کند. آقابلی چی . رجوع به بلی چی شود.
-
اعتقاد جازم
لغتنامه دهخدا
اعتقاد جازم . [ اِ ت ِ دِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تصدیق که مقارن حکم به امتناع نقیض آن بود. مقابل اعتقاد غیرجازم . خواجه نصیرالدین آرد: تصدیق یا مقتضی اعتقادی بود یا نبود و اگر بود آن اعتقاد جازم بود یا نبود. و جازم مقارن حکم بودبامتناع نقیض آن ...
-
اعتقاد غیرجازم
لغتنامه دهخدا
اعتقاد غیرجازم . [ اِ ت ِ دِ غ َ / غ ِ رِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تصدیقی که مقارن با حکم به امتناع نقیض آن تصدیق نبود. تصدیقی که امکان نقیض آن باشد. مقابل اعتقاد جازم . خواجه نصیرالدین آرد: و چون امکان عبارت از عدم امتناع است پس هرچه (هر تصدیق )...