کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصحیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصحیح
لغتنامه دهخدا
تصحیح . [ ت َ ] (ع مص ) از بین بردن بیماری مریض . (یادداشت مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). در لغت از بین بردن بیماری از مریض است . (از تعریفات جرجانی ). مصدر باب تفعیل و مشتق از لفظ صحت است که بمعنی ضد بیماری از بدن بیمار است . (از کشاف اصطلاحات الفن...
-
واژههای مشابه
-
تصحیح دادن
لغتنامه دهخدا
تصحیح دادن . [ ت َدَ ] (مص مرکب ) درست کردن . تصحیح کردن : نهاده بر رخ گل نقطه های شک شبنم بباغ رو کن و تصحیح این رساله بده . صائب (از آنندراج ).بس که دارد خط تو اصلاح او را در نظردر میان خواب هم تصحیح قرآن میدهم . صائب (از آنندراج ).و رجوع به تصحیح ...
-
تصحیح کردن
لغتنامه دهخدا
تصحیح کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اصلاح کردن و درست نمودن . (ناظم الاطباء). درست کردن . || غلطگیری کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تصحیح شود.
-
جستوجو در متن
-
غلط گیر
لغتنامه دهخدا
غلط گیر. [ غ َ ل َ ] (نف مرکب ) ناقد. نقدکننده . || مصحح . تصحیح کننده . آنکه نوشته و گفته ٔ دیگران را تصحیح کند.
-
غلطگیری
لغتنامه دهخدا
غلطگیری . [ غ َ ل َ ] (حامص مرکب ) نقد. انتقاد کردن از نوشته یا گفته ٔ کسی . || تصحیح . تصحیح نوشته و گفته ٔ کسی . کار غلطگیر.
-
غلطگیری کردن
لغتنامه دهخدا
غلطگیری کردن . [ غ َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عمل غلطگیر. تصحیح نوشته و گفته ٔ کسی .
-
نامصحح
لغتنامه دهخدا
نامصحح . [ م ُ ص َح ْ ح َ ] (ص مرکب ) تصحیح ناشده . پرغلط. مقابل مصحح . رجوع به مصحح شود.
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ماجری (ماجرمی ؟). وی یکی از کتب ثامسطیوس را بعربی نقل کرده و چون نسخه ٔ او بسیار مغلوط بود بار دیگر آن را مقابله و تصحیح کرده است .
-
بتان
لغتنامه دهخدا
بتان . [ ] (اِخ ) نام دروازه ای به سیستان . این نام در اصل نسخه ٔ خطی بنان بوده و بعد تصحیح شده است . رجوع به تاریخ سیستان چ بهار ص 380 شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن غلام اﷲبن احمد الحاسب الکوفی الریشی الموقت بجامع الملک المؤید، ملقب به شهاب الدین . وی زیج ابن شاطر را تصحیح و به نزهة الناظر فی تصحیح اصول ابن الشاطر تسمیه کرده است ، و بعد همین اثر را مختصر کرده و اللمعة فی حل الکواکب ا...
-
نمره دادن
لغتنامه دهخدا
نمره دادن . [ ن ُ رِ دَ ] (مص مرکب ) در مدارس ، پس از رسیدگی به تکالیف یا تصحیح اوراق امتحانی شاگرد با گذاشتن نمره ای درجه ٔ معلومات و کار او را مشخص کردن .
-
غلط گرفتن
لغتنامه دهخدا
غلطگرفتن . [ غ َ ل َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) غلط گرفتن از کسی ؛ نمودن خطای او بیشتر در خواندن و قرأت . تصحیح گفته یا نوشته ٔ کسی با گفتن و نمودن غلط او.
-
غلطنامه
لغتنامه دهخدا
غلطنامه . [ غ َ ل َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) فهرستی که از اغلاط کتاب چاپ شده فراهم آورند و به آخر کتاب افزایند تا خوانندگان از روی آن غلطهای کتاب را تصحیح کنند.