کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصالح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصالح
لغتنامه دهخدا
تصالح . [ت َ ل ُ ] (ع مص ) اصطلاح . (زوزنی ). با یکدیگر صلح کردن . (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). با هم آشتی کردن و نیکویی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خلاف تخاصم و اختصام . (اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
تصالح کردن
لغتنامه دهخدا
تصالح کردن . [ ت َ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشتی کردن : چون ... از مجاورت ایشان و بازگشتن از این سخن و تصالح کردن از جهت ایشان نومید شد و هیچ حیلت نماند ایشان را گفت ... (تاریخ قم ص 255).
-
جستوجو در متن
-
اصالح
لغتنامه دهخدا
اصالح . [ اِ ص ْ صا ل ُ ] (ع مص ) با هم آشتی کردن و نیکوئی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اصّلاح . اصتلاح (اصطلاح ). تصالح . خلاف تخاصم و اختصام . (قطر المحیط). و رجوع به اصلاح و اصتلاح (اصطلاح ) و تصالح شود.
-
تدامل
لغتنامه دهخدا
تدامل . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) با همدیگر صلح نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تصالح قوم . (اقرب الموارد) (المنجد).
-
تهادن
لغتنامه دهخدا
تهادن . [ ت َ دُ ] (ع مص ) راست ایستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || درست و راست شدن کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تصالح قوم . (از اقرب الموارد).
-
متصالح
لغتنامه دهخدا
متصالح . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) با هم آشتی کننده و نیکو نماینده . (آنندراج ). صلح کننده و آشتی کننده با یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصالح شود.
-
توادع
لغتنامه دهخدا
توادع . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با هم آشتی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تصالح . (زوزنی ). با هم آشتی کردن و میثاق بستن که با یکدیگر جنگ نکنند. (ازاقرب الموارد). || بدرود کردن بعض قوم ازبعض دیگر. (از اقرب الموارد). رجوع به تودیع شود.
-
تسالم
لغتنامه دهخدا
تسالم . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) با یکدیگر صلح کردن . (زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). توافق . (المنجد). تصالح . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد): تَساَلَما؛ تصالحا. «هو لایتسالم خیلاه »؛ او سخن راست نمیگوید...
-
اصطلاح
لغتنامه دهخدا
اصطلاح . [ اِ طِ ](ع مص ) با یکدیگر صلح کردن . (لغت میرسید شریف جرجانی ص 2) (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (زوزنی ). با هم صلح کردن . مأخوذ از صلح است ، چون در باب افتعال صاد مقابل تای افتعال افتاد تای را بدل به طا کردند اصطلاح شد. (غیاث ) (آن...
-
ابوزکریا
لغتنامه دهخدا
ابوزکریا. [ اَ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) یحیی بن زیادبن عبداﷲبن منظور الاسلمی ، معروف بفرّاء دیلمی کوفی ، مولی بنی اسد یا مولی بنی منقر. او اعلم و ابرع کوفیین است در نحو و لغت و فنون ادب و ابوالعباس ثعلب میگفت اگر فراء نبود عربیت نبود چه اوست که عربیت را...