کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشدید
لغتنامه دهخدا
تشدید. [ ت َ ] (اِ) علامتی چون سرسین « ّ » که بر روی حرفی گذارند تا مشدد تلفظ شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). نام علامت املایی مانند دندانه های سین که چون آن را بر بالای حرفی گذارند آن حرف دو مرتبه خوانده شود. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
تشدید
لغتنامه دهخدا
تشدید. [ ت َ ] (ع مص ) استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قوت دادن و گران نمودن ، خلاف تخفیف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سختی نهادن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )...
-
جستوجو در متن
-
حراج
لغتنامه دهخدا
حراج . [ ح َرْ را ] (ع اِمص ) رجوع به حَراج (بدون تشدید) شود.
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَ ] (اِخ ) ابن مرة درازد است .(منتهی الارب ) (تاج العروس ). و ظاهر سخن مصنف قاموس زبان مانند سحاب است (بدون تشدید) و حافظ آنرا مانندشداد (با تشدید باء) ضبط کرده است . (تاج العروس ).
-
مشدد
لغتنامه دهخدا
مشدد. [ م ُ ش َدْ دَ ] (ع ص ) قوت داده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قوت داده شده . تواناکرده شده . (از ناظم الاطباء).- مشدد کردن ؛محکم کردن .- مشدد گرداندن (گردانیدن ) ؛ محکم کردن . و رجوع به تشدید و ترکیب های معنی بعد شود. ...
-
زاره
لغتنامه دهخدا
زاره . [ زارْ رَ ] (اِخ ) قبیله ای است از ازد. رجوع به تاج العروس و زاره (بدون تشدید) شود.
-
رغیب
لغتنامه دهخدا
رغیب . [ رِغ ْ غی ] (ع ص ) مرد بسیارخوار و حریص و آزمند. برای مبالغه تشدید گرفته است . (از ناظم الاطباء).
-
قفورا
لغتنامه دهخدا
قفورا. [ ق َ ] (معرب ، اِ) گیاهی است دوایی ، و آن راقطاة که مرغ سنگخواره باشد خورد. (برهان ). قفورا = کفراست ، و نزد بعضی قفرالیهود است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن از آقای معین در حاشیه ٔ برهان ). کفرا به ضم اول و تشدید سوم ، کافور، قفور (به فتح اول و تشدید...
-
وراز
لغتنامه دهخدا
وراز. [ وُ ] (اِ) بر وزن و معنی گراز است و به فتح اول و تشدید ثانی هم به این معنی گفته اند. (برهان ). گُراز و آن خوک نر است . (ناظم الاطباء). و این به تشدید نیز آمده چنانکه فرید احول اصفهانی گفته : چو وراز، خوک است خوش پوی و چابک .(انجمن آرا) (آنندرا...
-
گرهه
لغتنامه دهخدا
گرهه . [ گ ِ رِهََ / هَِ ] (اِ مصغر) گرهچه که گره کوچک است و به این معنی با تشدید ثالث هم گفته اند. || گره کوچکی که در نباتات بهم رسد. (برهان ) (آنندراج ).
-
غزات
لغتنامه دهخدا
غزات . [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غازی که قاتل کفار باشد و به تشدید زا غلط است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غزوکنندگان . جنگندگان . غُزاة. رجوع به غزاة شود.
-
غوغو
لغتنامه دهخدا
غوغو. (اِ) کبوتر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فاخته . (ناظم الاطباء). || تمام . انتها .در آذربایجان ققا به کسر اول و تشدید دوم به کسی گویند که در بازی نوبت وی آخر و بعد از دیگران باشد.
-
هلمع
لغتنامه دهخدا
هلمع. [ هََ ل َم ْ م َ ] (ع ص ) مرد زودگریه . (منتهی الارب ). صورتی از هرمع است به تشدید و فتح راء. (اقرب الموارد).
-
رطرط
لغتنامه دهخدا
رطرط. [ رُ رُ ] (ع اِ فعل ) امر است که خود را احمق نماید بی احمقی . (منتهی الارب ). امر است به تحامق و اصل آن با تشدید است . (از اقرب الموارد).