کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشبه
لغتنامه دهخدا
تشبه . [ ت َ ش َب ْ ب ُ ] (ع مص ) مانندگی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مجمل اللغة). مانستن . (بحر الجواهر) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مانند شدن . (آنندراج ) (از متن اللغة). شبیه گشتن و در عمل همانند شدن : تشبه به ، ماثله ُ و جاراه ُ فی ا...
-
واژههای همآوا
-
تشبح
لغتنامه دهخدا
تشبح . [ت َ ش َب ْ ب ُ ] (ع مص ) یازیدن آفتاب پرست بر چوب و مانند آن . یقال : تشبح الحرباء علی العود؛ ای امتد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از المنجد).
-
جستوجو در متن
-
مستنوق
لغتنامه دهخدا
مستنوق .[ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) شتر نر که به ناقه تشبه جسته باشد. (از اقرب الموارد). || آنکه چیز دیگری را برای خود دعوی می کند مثل آنکه شعر دیگری را به خود نسبت دهد. (ناظم الاطباء). رجوع به استنواق شود.
-
تأسل
لغتنامه دهخدا
تأسل . [ ت َ ءَس ْ س ُ ] (ع مص ) تأسل به پدر؛ خوی و عادت و خلق پدر گرفتن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مانند شدن . تشبه .
-
مانندگی جستن
لغتنامه دهخدا
مانندگی جستن . [ ن َن ْ دَ / دِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) شباهت یافتن . مشابهت یافتن . تشبه : و عشق سبب مانندگی جستن بود و مانندگی جستن سبب آن جنبش بود. (دانشنامه ).
-
ماننده شدن
لغتنامه دهخدا
ماننده شدن . [ ن َن ْ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شبیه کسی یا چیزی گردیدن . تشبه جستن : به چهره شدن چون پری کی توان به افعال ماننده شومر پری را.ناصرخسرو.
-
مشبهة
لغتنامه دهخدا
مشبهة. [ م ُ ش َب ْ ب َ هََ ] (ع ص ) مشبهه . کارهای مشکل . (آنندراج ): امور مشبهة؛ کارهای مشکل . (ناظم الاطباء). || در معانی بیان ، تشبه شده .- صفت مشبهه . رجوع به صفت شود.
-
پشکی
لغتنامه دهخدا
پشکی . [ پ ِ ] (اِ) قسمی مروارید: و منها [ من اللاَّلی ] المستطیل المتشابه الطرفین بالأستدارة و تشبه ببعرالغنم فیقال له بالفارسیة پشکی . (الجماهر فی معرفةالجواهر للبیرونی ص 125).
-
خدائی کردن
لغتنامه دهخدا
خدائی کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تشبه بخدا پیدا کردن . || پادشاهی کردن . سلطنت کردن . حکومت کردن . دست استیلا داشتن : بر آفاق کشور، خدائی کنی جهان در جهان پادشائی کنی .نظامی .
-
تفحل
لغتنامه دهخدا
تفحل . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ] (ع مص ) تشبه کردن به فحل . (تاج المصادر بیهقی ). باگشن مانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تعقر، یعنی عاقر شدن درخت . (از اقرب الموارد).
-
تبادی
لغتنامه دهخدا
تبادی . [ ت َ] (ع مص ) (از «ب دو») مانند بادیه نشین گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تشبه به اهل بادیه . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || تبادی بعداوت ؛ تجاهر به آن . (از اقرب الموارد). آشکارا با هم دشمنی کردن . (منتهی الارب ) ...
-
لحکة
لغتنامه دهخدا
لحکة. [ ل ُ ح َ ک َ ] (ع اِ) لحکاء. کرمکی است کبود درازدُم شبیه کربسه . (منتهی الارب ). در شرایع از محرمات حیوان آمده است : و کذا یحرم الیربوع و القنفذ و الوبر و الفنک و السمور و السنجاب و العضاة و اللحکة و هی دویبة یغوص فی الرمل تشبه بها اصابع العذا...
-
تشبی
لغتنامه دهخدا
تشبی . [ ] (اِخ ) اول پادشاهان ، 17:1، منسوب به تشبه و آن قریه ای بود که ایلیای تشبی در آنجا تولد یافت و بعید نیست که همان استیب یالستیت حالیه باشد که بمسافت 12 میل به جنوب دریای جلیل ، و 10 میل به شرقی اردن ، در وادی که در میان تلهای جلعاد می باشد و...