کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشام
لغتنامه دهخدا
تشام .[ ت َ م م ] (ع مص ) یکدیگر را بوییدن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (ناظم الاطباء): الارواح تتشام ّ کما تتشام ّ الخیل . (اقرب الموارد). و رجوع به تشامم و تشمیم شود. || در نظر حریف آمدن . (ناظم الاطباء). این معنی در متن دیگر دیده...
-
جستوجو در متن
-
تشامم
لغتنامه دهخدا
تشامم . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) همدیگر را بوییدن . || نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تشام و تشمیم شود.
-
متشام
لغتنامه دهخدا
متشام . [ م ُ ت َ شام م ] (ع ص ) همدیگر را بوینده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هم بوو نزدیک شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تشام شود.
-
بداغوری
لغتنامه دهخدا
بداغوری . [ ب َ اُغ ُ ] (حامص مرکب ) شآمت . شومی . بداغری . (از یادداشت مؤلف ).- بداغوری کردن ؛ تشأم . فال بد زدن . (یادداشت مؤلف ).
-
بدشگونی
لغتنامه دهخدا
بدشگونی . [ ب َ ش ُ ] (حامص مرکب ) نحوست و بدفالی . (ناظم الاطباء). تطیر. طیره . (یادداشت مؤلف ).- بدشگونی کردن ؛ فال بد زدن . تطیر. تشأم . (یادداشت مؤلف ).
-
اطیر
لغتنامه دهخدا
اطیر. [ اِطْ طَی ْی ُ ] (ع مص ) فال بد زدن . (از متن اللغة). تطیر. (اقرب الموارد) (از متن اللغة) (منتهی الارب ): «و قالوا اطیرنا بک ». (قرآن 47/27)؛ گفتند: فال بد می زنیم بتو. و ابوالفتوح آرد: و اصل اطیرنا تطیرنا بوده است ... وتطیر تشأم باشد و اصل ک...
-
تشاؤم
لغتنامه دهخدا
تشاؤم . [ ت َءُ ] (ع مص ) فال بد زدن بچیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تطیر و ترقب شر. (از متن اللغة). تطیر و آن ضد تیمن است . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بسوی دست چپ کسی شدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). بسوی چپ گرفتن کسی را...
-
شگون
لغتنامه دهخدا
شگون . [ ش ُ] (اِ) فال نیک . تفأل خیر. فال میمون و مبارک . (ناظم الاطباء) (از برهان ). طیره . آغال . اغور. (یادداشت مؤلف ). تفأل گرفتن به آواز و پرواز و جز آن و به صورت شگن هم آمده و این مشترک است در هندی و با لفظ نهادن و گرفتن و کردن مستعمل . (آن...
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طَ ] (ع مص ) زدن . || زدن به مطرقه . کوفتن . || فال سنگک زدن کاهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سنگ فال زدن . سنگ زدن کاهن . (زوزنی ). و اصله الضرب ، و منه سمیت المطرقة. (زوزنی ) : الطرق و الطیرة و العیافة من الجبت ؛ سنگک زدن و تشأم کردن به چ...
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمد المعتمد علی اﷲبن ابی عمرو عبّاد المعتضد باﷲبن الظافر المؤید باﷲ ابی القاسم محمد قاضی اشبیلیه ابن ابی الولید اسماعیل بن قریش بن عبادبن عمروبن اسلم بن عمروبن عطاف بن نعیم اللخمی . از وُلد نعمان بن منذر لخمی . آ...