کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشائم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
متشائم
لغتنامه دهخدا
متشائم . [ م ُ ت َ ءِ ] (ع ص ) فال بدزننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). کسی که اندیشه ٔ بد می کند و بر بدی تفأل می زند، و فالگوی به بدی . (ناظم الاطباء). || کسی که از جانب چپ کسی و یا چیزی می رود و درمی آید. (نا...
-
مناعی
لغتنامه دهخدا
مناعی . [ م َن ْ نا ] (حامص ) صفت و چگونگی مناع . مناع بودن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مناع شود. || از این کلمه در تداول عامه ، عیب جویی و یا شماتت و نکوهش اراده شود: مناعی مکن سرت می آید ؛ یعنی عیب مکن چه خود نیز بدان عیب دچار شوی ، و ای...
-
منذرات
لغتنامه دهخدا
منذرات . [ م ُ ذِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ منذرة. بیم کنندگان . (یادداشت مرحوم دهخدا). || نامی است که مسلمانان بر حالاتی داده اند که گویند واقع می شد و ایرانیان بدان تشائم می کردند بر زوال ملک خویش مقارن ولادت رسول (ص ) و پس از آن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رج...