کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسکین دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسکین دادن
لغتنامه دهخدا
تسکین دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) آرام دادن . تسلی دادن . ملایم کردن . (ناظم الاطباء) : یک چیز مانده است که اگر آن کرده آید به عاجل الحال این کار را لختی تسکین توان داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 329).به ذکا کرد ملک را ثابت به دها داد فتنه را تسکین . مس...
-
واژههای مشابه
-
تسکین کردن
لغتنامه دهخدا
تسکین کردن . [ ت َ کی ک َ دَ ] (مص مرکب ) آرام کردن و از حالت هیجان چیزی را انداختن . (ناظم الاطباء) : بزن نشتر ز چشم مست بر شریان تاک دل به این شربت مگر تسکین توان کردن تب ما را.خان واضح (از آنندراج ).
-
تسکین بخش
لغتنامه دهخدا
تسکین بخش . [ ت َ ب َ ] (نف مرکب ) آرام کننده . || نامه ٔ تعزیت . (ناظم الاطباء).
-
تسکین ساز
لغتنامه دهخدا
تسکین ساز. [ ت َ ] (نف مرکب ) آرام کننده . آسایش رساننده . تسلی دهنده . درمان کننده ٔ درد. طبیب : در این علت سرای دهر خرسندی طبیبت بس چو تسکین سازت این باشد کند درد تو درمانی .خاقانی .
-
تسکین فزا
لغتنامه دهخدا
تسکین فزا. [ ت َ ف َ] (نف مرکب ) تسلی بخش . افزاینده ٔ آرامش : چو تبخال کو تب برد درد دل رابه از درد، تسکین فزایی نبینم .خاقانی .
-
تسکین کده
لغتنامه دهخدا
تسکین کده . [ ت َ کی ک َ دَ/ دِ ] (اِ مرکب ) آرامگاه . (ناظم الاطباء). از عالم تجلی کده . (آنندراج ). جای آرامش و آسایش : کعبه تسکین کده و دیر تسلی گاه است ناله سر کن همه جا خانه ٔ فریادرس است .دانش (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
آرام کردن
لغتنامه دهخدا
آرام کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آرامانیدن . آرمش دادن . آرامش دادن . آرام بخشیدن . تسکین .
-
آرام بخشیدن
لغتنامه دهخدا
آرام بخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) آرام دادن . تسکین درد. بردن اضطراب . فرونشاندن خشم .
-
خاطر آسودن
لغتنامه دهخدا
خاطر آسودن . [ طِ دَ ] (مص مرکب ) راضی کردن و تسکین دادن و ساکن نمودن . (ناظم الاطباء).
-
آرام دادن
لغتنامه دهخدا
آرام دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) تقریر. (مجمل اللغه ). || تسکین . || تأمین . رَفْو. دل دادن : خورش ساز و آرامشان ده بخوردنشاید جز این چاره ای نیز کرد. فردوسی .و باز بسیستان آمد...پس از آنکه آن ناحیت را آرام داد. (تاریخ سیستان ). || اطمینان دادن . قرار ...
-
ساکن کردن
لغتنامه دهخدا
ساکن کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سکونت دادن . || تسکین دادن . فرونشاندن . || آرامش خاطر بخشیدن . مطمئن کردن : هر که ترسد، مر ورا ایمن کنندمرد دل ترسنده را ساکن کنند. مولوی .رجوع به ساکن شود.
-
تخفیف کردن
لغتنامه دهخدا
تخفیف کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سبک کردن . تخفیف دادن . تسکین دادن . آرام کردن : در هر آن مجلس که برخیزد نسیم خلق توشاید آنجا می کند تخفیف دردسر گلاب .جمال الدین سلمان (از آنندراج ).
-
اهجاع
لغتنامه دهخدا
اهجاع . [ اِ ] (ع مص ) تسکین دادن گرسنگی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بخوابانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). خوابانیدن . (ناظم الاطباء).