کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسوی
لغتنامه دهخدا
تسوی ٔ. [ ت َ س ْ ءْ ] (ع مص ) تسوئة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (المنجد) (اقرب الموارد). عیب کردن کسی را و منسوب به بدی نمودن و بد گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عیب کردن کسی را (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). عیب کردن کسی ...
-
تسوی
لغتنامه دهخدا
تسوی . [ ت َ س َ وْ وی وِ ](ع مص ) راست شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برابر شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). مستوی و برابر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تماثل . (متن اللغة) (از اقرب الموارد). مستوی شدن . (از المنج...
-
واژههای همآوا
-
تثوی
لغتنامه دهخدا
تثوی . [ ت َ ث َوْ وی ] (ع مص ) مهمان کسی شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): تثویته ؛ مهمان او شدم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
متسوی
لغتنامه دهخدا
متسوی . [م ُ ت َ س َوْ وی ] (ع ص ) مستوی و برابر. (آنندراج ). راست و مستقیم و هموار و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسوی شود.
-
تسویة
لغتنامه دهخدا
تسویة. [ ت َ س ْ ی َ ] (ع مص ) از: («س و ء») عیب کردن کسی را و منسوب به بدی کردن و بد گفتن . (منتهی الارب ). و رجوع به تسوئة و تسوی ٔ شود.
-
تسوئة
لغتنامه دهخدا
تسوئة. [ ت َ وِ ءَ ] (ع مص ) تباه کردن چیزی را. (از المنجد). || عیب کردن کسی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). عیب کردن و توبیخ کردن کسی را. (از المنجد): اِن ْ اَسَاءْت ُ فَسَوِّی ْٔ علی َّ؛ ای ان فعلت سؤاً فوبخنی علیه . (اقرب الموارد). و رجوع ب...
-
طسوج
لغتنامه دهخدا
طسوج . [ طَس ْ سو ] (معرب ، اِ) مأخوذ از تسوی فارسی . معرب است . کرانه . || ناحیه . || چهاریک دانگ که دو حبه باشد. ج ، طساسیج .(منتهی الارب ) (آنندراج ). تسو، یعنی چهار جو. (دهار). سه ثمن مثقال . (مفاتیح خوارزمی ). تسوی . (زمخشری ). مقدار دو جو میان...
-
تسویة
لغتنامه دهخدا
تسویة. [ ت َ س ْ ی َ ] (ع مص ) راست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). راست و برابر کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). برابر کردن .(از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): سویت المعوج فمااستوی ...
-
ابوهلال
لغتنامه دهخدا
ابوهلال . [ اَ هَِ ] (اِخ ) عسکری . حسن بن عبداﷲبن سهل بن سعیدبن یحیی بن مهران ابوهلال اللغوی العسکری . یاقوت در معجم الأدباء آرد که ابوطاهر سلفی گفت ابواحمد (؟) را تلمیذی بود که نام او و نام پدرش موافق اسم او و پدر او و نیز عسکری بود و غالباً این ا...
-
راست شدن
لغتنامه دهخدا
راست شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از کجی برآمدن . مقابل کج شدن و خم شدن . مستقیم قرار گرفتن . به استقامت گراییدن . افراخته شدن . از انحنا بیرون رفتن : هرچند همی مالد خمش نشود راست هرچند همی شورد تویش نشود کم . عنصری .راست شو چون تیرو واره از کمان کز ک...