کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تسعة
لغتنامه دهخدا
تسعة. [ ت ِ ع َ ] (ع عدد، اِ) بمعنی نه که عدد معروف است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مذکر تسع. (متن اللغة). این کلمه همیشه درمذکر استعمال می شود و تسعة رجال ، یعنی نه مرد. (از ناظم الاطباء). و رجوع به تسع در همین لغت نامه شود.- تِسْعَةَ عَشَر ؛ در مذ...
-
جواهر تسعه
لغتنامه دهخدا
جواهر تسعه . [ ج َ هَِ رِ ت ِ ع َ/ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به جواهر شود.
-
اصحاب معلقات تسعه
لغتنامه دهخدا
اصحاب معلقات تسعه . [ اَ ب ِ م ُ ع َل ْ ل َ ت ِ ت ِ ع َ ] (اِخ ) رجوع به اصحاب معلقات نه گانه شود.
-
جستوجو در متن
-
تسعات
لغتنامه دهخدا
تسعات .[ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ تِسع و تِسعَة رجوع به تسع شود.
-
بیست و نه
لغتنامه دهخدا
بیست و نه . [ ت ُ ن ُه ْ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیست به اضافه ٔ نه . شماره ٔ بعد از بیست وهشت و قبل از سی . تسعة و عشرون .
-
تسع
لغتنامه دهخدا
تسع. [ ت ِ ] (ع عدد، ص ، اِ) تسع نسوة؛ نه زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). این کلمه همیشه در مؤنث استعمال میشود. (ناظم الاطباء).تسعة برای معدود مذکر و تسع برای معدود مؤنث است چنانکه گویند تسعة اقلام و تسع صحائف و همچنین است در مرکب چنانکه گویند ...
-
نوه
لغتنامه دهخدا
نوه . (عدد، ص ) نُه ْ. (حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) (اوبهی ). به وزن کوه ، نه . تسعه . (از برهان ) (ازفرهنگ خطی از تحفه ). رجوع به نُه ْ شود : ترا نوه و نود بیش است و من بیچاره را یکّی نتابستی یکی با من ربودی آن یک از دستم .عنصری (یادداشت مؤلف ).
-
اعشراء
لغتنامه دهخدا
اعشراء. [ اَ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ عشیر، بمعنی ده یک . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ عشیر، بمعنی عُشر، ده یک : «تسعة اعشراء الرزق فی التجارة». (از اقرب الموارد).
-
ذراع هاشمیه
لغتنامه دهخدا
ذراع هاشمیه . [ ذِ ع ِش ِ می ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یک ذرع و نیم بذرع متعارف ما است و آن را ذراع مسافت نیز نامند.یاقوت در معجم البلدان در شرح کلمه ٔ سواد گوید: و طول الفرسخ اثنا عشر الف ذراع بالذراع المرسلة و یکون بذراع المسافة و هی الذر...
-
ذراع مرسله
لغتنامه دهخدا
ذراع مرسله . [ ذِ ع ِ م ُ س َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیم ذرع متعارف ماست . یاقوت در معجم البلدان در شرح کلمه ٔ سواد گوید: و طول الفرسخ اثنا عشر الف ذراع بالذراع المرسلة. پس از این روی ذراع مرسله نیم ذرع متعارف امروزی است و باز گوید: و یک...
-
لقمان
لغتنامه دهخدا
لقمان . [ل ُ ] (اِخ ) ابن شیبةبن معیط. صحابی است . (منتهی الارب ). صاحب الاصابة آرد: لقمان بن شیبةبن معیط ابوالحصین العبسی احد الوفد من عبس ... و کانوا تسعة سماء ابوجعفر الطبری . تقدمت اسماؤهم فی ترجمة الحرث ابن الربیعبن زیاد و ذکر لقمان هناک بکنیة....
-
لقیط
لغتنامه دهخدا
لقیط. [ ل َ ] (اِخ ) ابن ارطاة السکوانی . قال ابن مندة عداده فی اهل الشام و قال ابن ابی حاتم روی حدیثه مسلمةبن علی عن نصربن علقمة عن اخیه محفوظ عن ابن عائد عن لقیطبن ارطاة قال : قتلت تسعة و تسعین من المشرکین مع رسول اﷲ (ص ). قلت اخرجه الباوردی و الطب...
-
اسماءالحسنی
لغتنامه دهخدا
اسماءالحسنی . [ اَ ئُل ْ ح ُ نا ] (ع اِ مرکب ) اسماء خدای تعالی که نود و نه اسم باشد. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 2 ص 493). در تفسیر و ﷲ الاسماء الحسنی فادعوه بها آرد: ابوهریره روایت کرده از رسول (ص ) که گفت : ان ﷲ تسعة و تسعین اسماً مائة غیر واحدة من احص...
-
رهط
لغتنامه دهخدا
رهط. [ رَ ] (ع اِ) مردان از سه یا هفت تا ده یا از سه تا چهل بدون زنان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جماعتی قدر دوازده . (دهار). در اصطلاح رجال و درایه جماعتی ازمردان را گویند که کمتر از ده و بیشتر از سه و یا هفت تا ده و یا بین ده و چهل ...