کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تزحزح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تزحزح
لغتنامه دهخدا
تزحزح . [ ت َ زَ زُ ] (ع مص ) دور شدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
واژههای همآوا
-
تضحضح
لغتنامه دهخدا
تضحضح . [ ت َ ض َ ض ُ ] (ع مص ) جنبیدن سراب و درخشیدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترقرق سراب . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متزحزح
لغتنامه دهخدا
متزحزح . [ م ُ ت َ زَ زَ ] (ع اِ) اسم مکان از تَزَحزَح بمعنی جای دور شدن . قول کروَّس :فقد کان لی عماً اری متزحزح . (از اقرب الموارد). و رجوع به تزحزح و ماده ٔ قبل شود.
-
زحزاح
لغتنامه دهخدا
زحزاح . [ زَ ] (ع ص ) دور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از تزحزح بمعنی تباعد و دوری گزیدن . (از متن اللغة).
-
زحزح
لغتنامه دهخدا
زحزح . [ زَ زَ ] (ع مص ) دوری . (دهار) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گویند: هویزحزح منه ؛ یعنی بدور است از او. (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء) رجوع به زحزحة، زحزاح و تزحزح شود.