کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تریف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تریف
لغتنامه دهخدا
تریف . [ ت َ ] (ع ص ) تَرِف . (المنجد). و رجوع به ترف شود.
-
تریف
لغتنامه دهخدا
تریف . [ ت َ رَی ْ ی ُ ] (ع مص ) به زمین علفناک رسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) (... البزار) تابعی است و از ابی هریرة روایت دارد. (تاج العروس ج 6 ص 178).
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) (... العکی ) تابعی است و از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت کند. (تاج العروس ج 6 ص 178).
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) شهری است به اسپانیا. (نفح الطیب ). بندری به اسپانیا. (دمشقی ). جزیره ٔ طریف در اسپانیا. این جزیره بنام طریف بربری که با لشکر اسلام در جنگ با اندلسیان همراه و در فتوحات نیز با آنان سهیم بوده نامیده شده است . رجوع به الحلل السندسیة...
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) ابن بکتوت ، ملقب به زین الدولة. از بخشندگان نامور عرب بشمار میرفت چنانکه گویند در روزگار تنگسالی و گرانی هر روز دوازده هزار تن در مهمانسرای وی پذیرائی میشدند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 342).
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) ابن خلف بن محارب . ازطایفه ٔ قیس عیلان و از بطن عدنان و جد جاهلیان محسوب میگردد. دو قبیله ٔ ذهل و غنم از نسل وی میباشند و آنان را ابناء و مالک نیز مینامند و فرزندان طریف را بنام حصر نیز نام برده اند. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 447).
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) ابن سلیمان ، ابوعاتکه . تابعی است . رجوع به ابوعاتکه شود.
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) ابن شراحیل . از افراد قبیله ٔ بنی ربیعه است . در «یوم غول الاول » کشته شد. رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 94 شود.
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) ابن شهاب .ضعیف الروایة است . (منتهی الارب ). کنیتش ابوسفیان و ملقب به السعدی و تابعی است . رجوع به ابوسفیان شود.
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) ابن عمروبن قعین . از طایفه ٔ قیس عیلان و از بطن عدنان . وی جد جاهلیان است و فقعس ومنقذ از نسل وی میباشند. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 447).
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) ابن مالک بن جدعان . از قبیله ٔ طی ٔ و از بطن قحطان . وی نیز جد جاهلیان است و جبلةبن رافع از نسل وی میباشد. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 447). و رجوع به الموشح ص 98 شود.
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) ابن مجالد، ابوتمیمه ٔ هجیمی . تابعی است . (منتهی الارب ). در سنه ٔ 95 وبقولی 97 هَ . ق . درگذشت . (تاج العروس ج 6 ص 178).
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) ابن یزید الحنفی . تابعی است و از ابوموسی روایت دارد. (تاج العروس ج 6 ص 178).