کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تریب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تریب
لغتنامه دهخدا
تریب . [ ت َ ] (ع ص ) درویش ، چنانکه به خاک زمین چسبیده است . (از المنجد). در اصطلاح فارسی خاک نشین . محتاج .
-
تریب
لغتنامه دهخدا
تریب . [ ت َ ] (ع اِ) سینه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
تریب
لغتنامه دهخدا
تریب . [ ت َ / ت ِ ی َ ] (ع اِ) لغتی در تراب . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). تراب و خاک . (ناظم الاطباء). خاک و زمین . (از اقرب الموارد).
-
تریب
لغتنامه دهخدا
تریب . [ ت َ رَی ْ ی ُ ] (ع مص ) تریب بکسی ، دیدن از وی چیزی که به شک اندازد وی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || تریب از کسی یا چیزی ، ترسیدن از آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
جستوجو در متن
-
تراب
لغتنامه دهخدا
تراب . [ ت ُ ] (ع اِ) خاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء). بعربی خاک را گویند. (برهان ) (جهانگیری ). خاک خشک . (غیاث اللغات ). زمین نرم . (از اقرب الموارد) (از المنجد). ج ، اتربه ، تربان ، و در آن ده لغت ...
-
درویش
لغتنامه دهخدا
درویش . [ دَرْ ] (ص ، اِ) خواهنده از درها. (غیاث ). گدا. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). سائل یعنی گدائی که با آوازی خوش گاه پرسه زدن شعر خواند. فقیران که گدائی کنند و درآن گاه به آواز خوش شعر خوانند و تبرزین بر دوش و پوست حیوانی چون گوسفند و شیر و امث...
-
خاک
لغتنامه دهخدا
خاک . (اِ) یکی از عناصر اربعه است و به عربی تراب خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 369) (فرهنگ جهانگیری ). بر طبق رأی قدماء طبیعت آن سرد و خشک است و آنها می پنداشتند که طرز قرار گرفتن عناصر بترتیب زیر است : ابتداء کره ٔخاک است بر رو...