کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تریاق الافاعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تریاق الافاعی
لغتنامه دهخدا
تریاق الافاعی . [ ت َ / ت ِرْ ق ُل ْ اَ ](ع اِ مرکب ) تریاق الافاعی لمثرود یطوس تریاق اکبر. تریاق فاروق . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تریاق فاروق و تریاق شود.
-
واژههای مشابه
-
تریاق اربعه
لغتنامه دهخدا
تریاق اربعه . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ اَ ب َ ع َ / ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) معجونی است دافع زهرها و مفید صرع و لقوه . اجزایش چهار است : جنطیانا، حب الفار، زراوند، مر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بگیرند زراوند طویل و جنطیانا و حب الفار و مر، از هر یکی ر...
-
تریاق بزرگ
لغتنامه دهخدا
تریاق بزرگ . [ ت ِ/ ت َرْ ق ِ ب ُزُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ظاهراً همان تریاق اکبریا تریاق کبیر است : و بهترین چیزی مردم پیر را تریاق بزرگ است خاصه به سبب سده . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
تریاق بوشنجه
لغتنامه دهخدا
تریاق بوشنجه . [ ت ِ / ت َرْ ق ِ ش َ ج َ / ج ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لبن الیتوع : ولبن الیتوع که آنرا تریاق بوشنجه گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
تریاق پارسی
لغتنامه دهخدا
تریاق پارسی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به تریاق فارسی شود.
-
تریاق تپه
لغتنامه دهخدا
تریاق تپه . [ ت ِرْ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران که در 11 هزارگزی جنوب باختری شهریار و 11 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. جلگه ای است معتدل و 182 تن سکنه دارد. محصول آنجا غله و بنشن و چغندر و انگور است . شغل مردم زراعت است و ر...
-
تریاق ترکی
لغتنامه دهخدا
تریاق ترکی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مومیایی را گویند و آن انسانی و کانی هر دو میباشد. (برهان ) (آنندراج ). مومیایی . (ناظم الاطباء).
-
تریاق ثمانیه
لغتنامه دهخدا
تریاق ثمانیه . [ ت َ / ت ِرْق ِ ث َ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تریاقی که از اختلاط و اخلاط (مرکبات ) هشت گانه سازند و سود آن بیشتر از تریاق اربع است . (از بحر الجواهر). تریاقی که از هشت خلط کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زراوند طویل ، ریو...
-
تریاق روستایی
لغتنامه دهخدا
تریاق روستایی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیر برادر پیاز را گویند و به عربی ثوم وفوم خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
تریاق طبیعی
لغتنامه دهخدا
تریاق طبیعی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تریاق فارسی و تریاق طبیعی پادزهر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به تریاق و تریاق فارسی شود.
-
تریاق فارسی
لغتنامه دهخدا
تریاق فارسی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پادزهر را گویند و به عربی حجرالتیس خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پادزهر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حجرالتیس . (اختیارات بدیعی ). و رجوع حجرالتیس شود.
-
تریاق کبیر
لغتنامه دهخدا
تریاق کبیر. [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) معجونی است مرکب از هفتاد ادویه و این را تریاق فاروق نیز گویند. دافع جمیع زهرها و مقوی دل و دماغ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).و رجوع به تریاق و تریاق فاروق و تریاق اکبر شود.
-
تریاق کوهی
لغتنامه دهخدا
تریاق کوهی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مخلصه . نوش گیاه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به نوش گیاه و تریاق الجبل شود.
-
تریاق لان
لغتنامه دهخدا
تریاق لان . [ ت َ / ت ِرْ ] (اِ مرکب ) محل تریاق . مکان پادزهر. (فرهنگ فارسی معین ) : سروری زهر است جز آن روح راکه بود تریاق لانی ز ابتدا. مولوی .و رجوع به فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ج 3 صص 110 - 113 و لان و ماده ٔ بعد شود.