کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترکیب موجود زنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل ترکیب
لغتنامه دهخدا
قابل ترکیب . [ ب ِل ِ ت َ ] (ص مرکب ) ترکیب پذیر. در مقابل قابل تجزیه .
-
ترکیب بند
لغتنامه دهخدا
ترکیب بند. [ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ) آنکه شاعر چند بند به بحر موافق و به قوافی مختلف تصنیف نماید و مابین هر بیتی علیحده غیر مکرر متفق الوزن و مختلف القوافی حایل کند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قسمتی است از اقسام ترجیعبند. (از کشاف اصطلاحا...
-
خوش ترکیب
لغتنامه دهخدا
خوش ترکیب . [ خوَش ْ / خُش ْ ت َ ] (ص مرکب ) خوش قیافه . خوش اندام . خوش تراش . مقابل بدترکیب . مقابل زشت . قشنگ . خوش قدوبالا.با اندام نکو. با قدوبرشی نیکو. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
پهلوان زنده
لغتنامه دهخدا
پهلوان زنده . [ پ َ ل َ / ل ِ ن ِ زِ دَ /دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پهلوان حاضر و موجود.- امثال : پهلوان زنده را عشق است ؛ تعبیری مثلی نظیر سیلی نقد به از حلوای نسیه : پهلوان زنده را عشق است ساقی می بیارچند میگوئی سخن از رستم و اسفندیار.دهقان سام...
-
کربن
لغتنامه دهخدا
کربن . [ ک َ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از عناصر شیمیایی است که به طور فراوان در اکثر ترکیبات آلی و معدنی وجود دارد و خالص هم در طبیعت یافت می شود. جزء اعظم ترکیب چوب و زغال سنگ و نفت از کربن است و قسمت اعظم بدن موجودات زنده ازترکیبات کربنی است . علامت...
-
واحد فیزیولوژیکی
لغتنامه دهخدا
واحد فیزیولوژیکی . [ ح ِ دِ زی ُ ل ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نامی است که هربرت اسپنسر حکیم انگلیسی بر ذرات کوچکی که در یاخته (سلول ) تخم موجودات زنده وجود دارد نهاده این ذرات در ضمن رشد تخم و تشکیل جنین بین یاخته های مختلف بدن طوری تقسیم میشوند تا ب...
-
روح ممات
لغتنامه دهخدا
روح ممات . [ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جوهری است که با خروج آن موجود زنده فانی شده و بمیرد و آن مقابل روح حیات است که بوسیله ٔ آن اکل و شرب و حس و حرکت انجام میشود. توضیح مطلب آنکه فلاسفه برای روح مراحلی بیان کرده اند، بلکه به روح متعدد قائل...
-
تخمیر
لغتنامه دهخدا
تخمیر. [ ت َ ] (ع مص ) پوشانیدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشانیدن روی . (اقرب الموارد) (المنجد). || مایه کردن در خمیر و گذاشتن آرد و گل ومانند آن را تا خمیر شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). مایه کردن در خمیر. (از المنجد...
-
اوره
لغتنامه دهخدا
اوره . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) به اصطلاح کیمیا، ماده ای است بی رنگ و بی بو و طعمش شبیه به طعم شوره که در بول تولید میگردد و چون با اکسیژن ترکیب یابد تولید اسید اوریک میشود و اورات ملحی است که از اسید اوریک با یک بزی حاصل میگردد. (ناظم الاطباء). ترکیب آ...
-
تنازع بقا
لغتنامه دهخدا
تنازع بقا. [ ت َ زُ ع ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از اصول نظریه ٔ داروین و پیروان او، وجود تنازع بقا در دنیای موجودات زنده است و آن عبارت از قبول وجود یک کشمکش دائم میان موجودات زنده می باشد که به انتخاب انسب منجر می گردد. آقای دکتر سیاسی آر...
-
فیروزه
لغتنامه دهخدا
فیروزه . [ زَ / زِ ] (اِ) پیروزه . فیروزج . یکی از سنگهای آذرین که ترکیب آن عبارت از فسفات ئیدراته ٔآلومینیوم طبیعی است و وزن مخصوصش بین 2/62 تا 2/83است و سختی آن مساوی شیشه یعنی برابر با 6 است . فیروزه به مناسبت رنگ آبی درخشانی که دارد در شمار سنگها...
-
برهان
لغتنامه دهخدا
برهان . [ ب ُ ] (ع اِ) حجت و بیان واضح . (منتهی الارب ). حجت روشن . (دهار). حجت . (اقرب الموارد). دلیل قاطع، و فرق در میان برهان و دلیل آنست که دلیل عام است و برهان خاص . (غیاث ) (آنندراج ). ج ، بَراهین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : یا أیها النا...
-
نبات
لغتنامه دهخدا
نبات . [ ن َ ] (ع اِ) گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). روئیدنی ، که لفظ دیگرش گیاه است . (فرهنگ نظام ). رستنی . (لغات فرهنگستان ). هر سبزه و درخت که از زمین بروید. (ناظم الاطباء)(غیاث اللغات ). اسمی است که شامل می شود ب...
-
مانی
لغتنامه دهخدا
مانی . (اِخ ) نام نقاشی بوده مشهوردر زمان اردشیر و بعضی گویند در زمان بهرام شاه بودو بعد از عیسی علیه السلام ظاهر شد و دعوی پیغمبری کرد، و بهرام شاه بن هرمز شاه او را به قتل آورد. (برهان ). نام نقاشی است مشهور. ولادت او به بابل در دهی موسوم به مردینو...