کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترکش 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سدق
لغتنامه دهخدا
سدق . [ س ُ ] (ترکی ، اِ) لفظ ترکی است بمعنی ترکش . (غیاث ). ترکش و ایرانیه گویند نوعی از ترکش که برای هر تیر توی آن خانه ٔ جداگانه باشد. (آنندراج ).
-
ترکاش
لغتنامه دهخدا
ترکاش . [ ت َ ] (ع اِ) به فارسی تَرکَش ج ، تراکیش ، تیردان : بالقسی و التراکیش . (از دزی ج 1 ص 145). مأخوذ از ترکش فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترکش شود.
-
وفاض
لغتنامه دهخدا
وفاض . [ وَف ْ فا ] (ع ص ) جعبه گر. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات ). ترکش ساز. تیردان ساز.
-
شگاه
لغتنامه دهخدا
شگاه . [ ش َ ] (اِ) شگا. ترکش . تیردان .کیش و جعبه . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ).
-
شغتا
لغتنامه دهخدا
شغتا. [ ش َ ] (اِ) شغاه و ترکش و تیردان و جعبه . (ناظم الاطباء). و ظاهراً مصحف شغار و شغاه است . و رجوع به شغاه و شغار شود.
-
شفتا
لغتنامه دهخدا
شفتا. [ ش َ ] (اِ) ترکش و جعبه و تیردان .(ناظم الاطباء). و رجوع به شغا و شغاء و شغتا شود.
-
انثال
لغتنامه دهخدا
انثال . [ اِ ] (ع مص ) بیرون آوردن خاک چاه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || تیر از ترکش بیرون آوردن . (یادداشت مؤلف ).
-
بتکیش
لغتنامه دهخدا
بتکیش . [ ب َ ] (اِ) ترکش . تیردانی را گویند که پر از تیر باشد و معنی ترکیبی آن بت مانند است ، چه بت لیف جولاهگان و کیش مانند را گویند. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). ترکش و تیردانی که پر از تیر باشد. (ناظم الاطباء). احتمال تصحیف کلمه ٔ...
-
شگا
لغتنامه دهخدا
شگا. [ ش َ / ش ُ ] (اِ) ترکش . تیردان . جعبه . کیش . (ناظم الاطباء). تبدیل شغا. (آنندراج ) (انجمن آرا). ترکش ، کیش و تیردان باشد و به عربی جعبه خوانند. (برهان ). تیردان باشد و آنرا ترکش ، کیش ، شغا و شقاه نیز نامند. و به تازی جعبه گویند. (فرهنگ جهانگ...
-
تیردان
لغتنامه دهخدا
تیردان . (اِ مرکب ) قندیل و ترکش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ترکش . تیرکش . (ناظم الاطباء). جعبه . ترکش . کنانه . شکا. شغا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : از بیم خویش تیره شود بر سپهر تیرگر روز کینه دست برد سوی تیردان . فرخی .قندیل ما چو مهر پر از تیر ...
-
جعاب
لغتنامه دهخدا
جعاب . [ ج َع ْ عا ] (ع ص ) جعبه ساز. سازنده ٔ ترکش . آن که تیردان میسازد. جعبه گر. جعبه فروش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
جعبه گری
لغتنامه دهخدا
جعبه گری .[ ج َ ب َ / ب ِ گ َ ] (حامص مرکب ) ترکش سازی . (ناظم الاطباء). جعابة. (منتهی الارب ). جعبه سازی . جعبه فروشی .
-
شغاه
لغتنامه دهخدا
شغاه . [ ش َ ] (اِ) ترکش و کیش و تیردان و جعبه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). شغا. (یادداشت مؤلف ). شقا. و رجوع به شقا و شغتا و مترادفات دیگر شود.
-
مخذف
لغتنامه دهخدا
مخذف . [ م ِ ذَ ] (ع اِ) گوشه ٔمقرن که به آن تیردان یا ترکش استوار گردانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
جعبه گر
لغتنامه دهخدا
جعبه گر. [ ج َ ب َ / ب ِ گ َ ] (ص مرکب ) جَعّاب . (منتهی الارب ). وَفّاض .ترکش ساز. (ملخص اللغات خطیب ). جعبه فروش . جعبه ساز.