کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترکستان و فرغانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ترکستان چین
لغتنامه دهخدا
ترکستان چین . [ ت ُ ک ِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به ترکستان شرقی شود.
-
ترکستان روس
لغتنامه دهخدا
ترکستان روس . [ ت ُ ک ِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به ترکستان غربی شود.
-
جستوجو در متن
-
فرغانه
لغتنامه دهخدا
فرغانه . [ ف َ ن َ ] (اِخ ) ناحیه ای است آبادان و بزرگ ، با نعمتهای بسیار و اندر وی کوه بسیار است و دشت و شهرها و آبهای روان . و در ترکستان است . آنجا برده بسیار افتد ترک . و اندر کوههای وی معدن زر و سیم است بسیار و معدن مس و سرب و نوشادر و سیماب و چ...
-
خوقند
لغتنامه دهخدا
خوقند. [ خ َ ق َ] (اِخ ) شهری است در ازبکستان که جمعیت آن بسال 1956 م . نود و یکهزار و ششصد تن بوده در دره ٔ فرغانه مرکز واحه ای حاصلخیز و آبیاری شده است . جالبترین بناهای آن کاخ خانهای سابق خوقند می باشد. خوقند یکی از مهمترین مراکز داد و ستد در ترکس...
-
تاشکند
لغتنامه دهخدا
تاشکند. [ ک َ ] (اِخ ) تاشکنت یا تاشگند. چاچ . تاش . شهری است به آسیای مرکزی که اکنون مرکز جمهوری ازبکستان است . دارای 585 هزار تن سکنه و محصولش ابریشم است . ناظم الاطباء آرد: شهری از ترکستان روس و پایتخت آسیای مرکزی ... و این شهر را در سابق «چاچ » ی...
-
اندکان
لغتنامه دهخدا
اندکان . [ اَ دَ ] (اِخ )یا اندگان . نام شهری و ولایتی است مابین سمرقند و چین و معرب آن اندجان است . (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). شهری است در ترکستان که پایتخت فرغانه است و آن را تعریب کرده ، اندجان گفته اند. (از ناظم الاطباء) . دهی است...
-
سپنجاب
لغتنامه دهخدا
سپنجاب . [ س ِ پ َ ] (اِخ ) نام ولایتی است که کاموس کشانی که رستم او را کشت ضابط آن ولایت بود. بحذف حرف ثانی هم بنظر آمده . (برهان ). نام ولایتی است از ترکستان که کاموس کشانی حاکم آنجا بود و آن را اسپنجاب نیز گویند همانا سپیچاب باشد نه بنون و گویند د...
-
تسخر زدن
لغتنامه دهخدا
تسخر زدن . [ ت َ خ َ زَ دَ ] (مص مرکب )ریشخند زدن . استهزاء کردن . تمسخر کردن : پر ز سر تا پای ، زشتی وگناه تسخر و خنبک زدن بر اهل راه . مولوی .گفتم زکجایی تو تسخر زد و گفت ای جان نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه . مولوی (دیوان شمس چ فروزانفر ج 5 ص 120...
-
کاشغر
لغتنامه دهخدا
کاشغر. [ غ َ ] (اِخ ) در حال حاضر نام مرکز سنجاقی از ترکستان شرقی تابع دولت چین میباشد، و نیز قصبات : آرتوش ، اوپال ، طاش بالق ، بشکرم ، قزیل بوی ، و فیض آباد، را در بر دارد. سکنه ٔ آن را کاشغری نامند، و به نژادی قریب بجنس ترک منسوب میباشند و بشغل زر...
-
پامیر
لغتنامه دهخدا
پامیر. (اِخ ) ناحیه ٔ کوهستانی بسیار مرتفع آسیای مرکزی و در جغرافیا بدو نام «بام دنیا» داده اند هرچند که در خور این نام نیست . قسمت اعظم این سرزمین متعلق به روسیه و مابقی جزء افغانستان است و در مشرق به دشتها و ریگزارهای ترکستان چین منتهی شود و در شما...
-
اسفیجاب
لغتنامه دهخدا
اسفیجاب . [ اَ / اِ ] (اِخ ) اسپیجاب . (جهانگیری ). نام شهری است در ماورأالنهر که آنرا بترکی شبران گویند. (برهان ). نام شهر عظیم از اعمال ماوراءالنهر در حدود ترکستان و از اعمربلاداﷲ است ، و اسپنجاب نیز گویند. (سروری ). شهری در فرغانه باقلیم پنجم . (...
-
قتیبة
لغتنامه دهخدا
قتیبة. [ ق ُ ت َ ب َ ] (اِخ ) ابن مسلم باهلی وی در زمان عبدالملک بن مروان (65 -85 هَ .ق .) از طرف حجاج بن یوسف به حکومت خراسان منصوب شد. حجاج به سال 85 یزیدبن مهلب را از خراسان معزول کرد و خراسان قتیبةبن مسلم را داد. در زمان ولیدبن عبدالملک مروان قتی...
-
چاچ
لغتنامه دهخدا
چاچ . (اِخ ) نام شهری از ترکستان نزدیک تاشکند مرکز جمهوری ازبکستان . مؤلف حدود العالم آرد: ناحیتی است بزرگ و آبادان و مردمانی غازی پیشه و جنگ گر و توانگر و بسیارنعمت و از وی کمان و تیر خدنگ و چوب خلنج بسیار افتد. (حدود العالم ). نام شهری است از ماور...
-
چینستان
لغتنامه دهخدا
چینستان . [ن ِ / س ِ ] (اِخ ) (مرکب از: چین + ستان ، پسوند مکان که غالباً به نام سرزمینها می پیوندد). سرزمین چین . کشور چین . مملکت چین : افراسیاب ملک ترکستان بود. ملکی بزرگ بود و همه ٔ ترکان زمین مغرب به فرمان او بودند و نشست او در بلخ بودی و گاهی د...