کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترنم شناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترنم شناس
لغتنامه دهخدا
ترنم شناس . [ ت َ رَن ْ ن ُ ش ِ ] (نف مرکب ) دوستدار سرود و نغمه . عالم و علاقمند به سرود و موسیقی : موسیقیدان . آهنگ شناس که در نغمات بصیرتی دارد : ترنمشناسان دستان نیوش ز بانگ مغنی گرفتند گوش .نظامی .
-
واژههای مشابه
-
ترنم کردن
لغتنامه دهخدا
ترنم کردن . [ ت َ رَن ْ ن ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) سرود گفتن : اگر در ریاض نعم ایشان [ آل سامان و آل بویه ] چون عندلیب نوای خوش میزدند و یا چون سار بر گلزار ترنمی به نوا می کردند بدیع نبود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 17).
-
ترنم گری
لغتنامه دهخدا
ترنم گری . [ ت َ رَن ْ ن ُ گ َ ] (حامص مرکب ) آوازخوانی و سرودگویی و نغمه پردازی . (ناظم الاطباء). سرود کردن . (آنندراج ). ترنم کردن : چکاوک ز حسن ترنم گری ز منقار خود میستاند پری .طغرا (از آنندراج ).
-
ترنم سرای
لغتنامه دهخدا
ترنم سرای . [ ت َ رَن ْ ن ُ س َ ] (نف مرکب ) سرودگوی . مغنی . سراینده : ترنم سرای تهی مایگان پیام آور دیگ همسایگان .نظامی .
-
ترنم فشان
لغتنامه دهخدا
ترنم فشان . [ ت َ رَن ْ ن ُ ف َ / ف ِ ] (نف مرکب ) مغنی و سرود گوی . (ناظم الاطباء). کنایه از بسیار سراینده . (آنندراج ) : صنم پیکران از لباس زری ترنم فشان وقت جولانگری .ملاطغرا در تعریف رقاصان (از آنندراج ).
-
تنوین ترنم
لغتنامه دهخدا
تنوین ترنم . [ ت َن ْ، ن ِ ت َ رَن ْ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تنوینی است که به آخر قوافی دارای حرف اطلاق ، بجای آن حرف اطلاق درآید، و حروف اطلاق الف ، واو و یاء است که به آخر کلمات درآید. و به عقیده ٔ سیبویه هرگاه حروف اطلاق را که موجب ترنم و غ...