کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترنح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترنح
لغتنامه دهخدا
ترنح . [ ت َ رَن ْ ن ُ ] (ع مص ) یاویدن از مستی و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). متمایل شدن از مستی و جز آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || میل کردن بر کسی به ترفع و تطاول . (از المنجد) (از اقرب الموارد). || اندک نوشیدن شراب . ...
-
واژههای همآوا
-
ترنه
لغتنامه دهخدا
ترنه . [ ت ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) کلنگ . (آنندراج از مؤید الفضلا).
-
جستوجو در متن
-
مترنح
لغتنامه دهخدا
مترنح . [ م ُ ت َ رَن ْ ن ِ ] (ع ص ) ناونده از مستی . (آنندراج ). افتان و خیزان حرکت کننده از مستی . (ناظم الاطباء). || کسی که اندک شراب می آشامد.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ترنح شود.
-
تاج الصرخدی
لغتنامه دهخدا
تاج الصرخدی . [ جُص ْ ص َ خ َ ] (اِخ ) شاعر. او راست :عجبا لقدک ما ترنح مائلاالا و قد سلب الغصون َ شمائلاو لسقم جفنک کیف َ صح ّ بکسرةِفیه و اصبح باللواحظ قابلاو لناظر حاز الولایة فاغتدی من غیر عزل للمعاطف عاملاو اذ اعلمت بان ثغرک منهل فی روضة فعلام َ...