کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترمه شیرین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترمه شیرین
لغتنامه دهخدا
ترمه شیرین . [ ت َ م َ ] (اِخ ) ترمشیرین . پسر دواخان بن براق بن یسوخان از امرای مغول که پس از ایلجیکتای به پادشاهی رسید و مسلمان گشت و اکثر قوم او به تبعیت او باسلام روی آوردند و کار دین اسلام در ولایت ماورأالنهر و بعضی از نواحی خوارزم و بلاد ایغور...
-
واژههای مشابه
-
گنبد ترمه
لغتنامه دهخدا
گنبد ترمه . [ گُم ْ ب َ دِ ت ُ م َ / م ِ ] (اِخ ) یک فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مشرق دوزه است (از دهات بلوک صیمکان فارس ). (از فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 225).
-
کاغذ ترمه
لغتنامه دهخدا
کاغذ ترمه . [ غ َ ذِ ت ِ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی محکم که در جوف شال ترمه گذارند تا بید نزند و در روی آن فرمان نویسند. (ناظم الاطباء).
-
ترمه زر
لغتنامه دهخدا
ترمه زر. [ ت َ م َ زَ ] (اِخ ) از دیه های نور مازندران است . رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 11 و ترجمه وحید ص 150 شود.
-
ترمه چای
لغتنامه دهخدا
ترمه چای . [ ت ِ م َ ] (اِخ ) نام رودی است در سنجاغ جانیک از ولایت طربزون (ترکیه ) مجرای تقریبی آن 80 هزار گز است و به دریای سیاه میریزد. نام قدیمی آن ترمودون بود و از شهرتمیسکور که بقول مورخان قدیم یونان مرکز حکومت آمازونها بوده میگذشته است . (از قا...
-
خرقه ٔ ترمه
لغتنامه دهخدا
خرقه ٔ ترمه . [ خ ِ ق َ / ق ِ ی ِ ت ِ م َ/ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به خرقه شود.
-
طایکی خاتون ترمه بالا
لغتنامه دهخدا
طایکی خاتون ترمه بالا. [ ] (اِخ ) از درباریان تیمورقاآن بوده است . رشیدالدین فضل اﷲ بدینسان از وی نام میبرد: چون به بندگی قاآن رسید (اولوس بوقا یکی ازشهزادگان ) او را در گناه آورد که چگونه بر سر مرقد چنگیزخان چنین حرکتی کرده ای و او را مقید و محبوس گ...
-
جستوجو در متن
-
ترمشیرین
لغتنامه دهخدا
ترمشیرین .[ ت َ ] (اِخ ) ترمه شیرین . رجوع به همین کلمه شود.