کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترمه
لغتنامه دهخدا
ترمه . [ ت َ / ت ُ م ِ ] (اِ) نمد زین را گویند که تکلتو باشد. (برهان ). دو پاره نمد باشد که در زیر زین بدوزند و آنرا ادرم و ادرمه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). تکلتو که نمد زین باشد.(ناظم الاطباء). دوپاره نمد که در زیر زین دوزن...
-
ترمه
لغتنامه دهخدا
ترمه . [ ت ِ م َ ] (اِخ ) قصبه ای است در ولایت طربزون از کشور ترکیه واقع در ساحل رودترمه . سکنه ٔآن 4000 تن است . رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود.
-
ترمه
لغتنامه دهخدا
ترمه . [ ت ِ م َ / م ِ ] (اِ) تیرمه و پارچه ٔ نفیسی که از کرک بافند. (ناظم الاطباء). قسمی پارچه ٔ سطبر ابریشمین . شال کشمیری . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پارچه ٔ پشمی که قسمی از شال است و دارای رنگ های متعدد وگل و بوته است . (فرهنگ نظام ). و رجوع به ...
-
ترمه
لغتنامه دهخدا
ترمه . [ ت ُ م َ ] (ع اِ) رجوع به تِرم و دزی ج 1 ص 148 شود.
-
ترمه
لغتنامه دهخدا
ترمه . [ ت ُ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان و بخش سیمکان در شهرستان جهرم است که بر 7 هزارگزی شمال باختری کلاکلی و یکهزار و پانصدگزی باختر راه عمومی سیمکان به خفر قرار دارد. دامنه ای گرمسیر است و 85 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غله و برنج و ...
-
واژههای مشابه
-
گنبد ترمه
لغتنامه دهخدا
گنبد ترمه . [ گُم ْ ب َ دِ ت ُ م َ / م ِ ] (اِخ ) یک فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مشرق دوزه است (از دهات بلوک صیمکان فارس ). (از فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 225).
-
کاغذ ترمه
لغتنامه دهخدا
کاغذ ترمه . [ غ َ ذِ ت ِ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی محکم که در جوف شال ترمه گذارند تا بید نزند و در روی آن فرمان نویسند. (ناظم الاطباء).
-
ترمه زر
لغتنامه دهخدا
ترمه زر. [ ت َ م َ زَ ] (اِخ ) از دیه های نور مازندران است . رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 11 و ترجمه وحید ص 150 شود.
-
ترمه شیرین
لغتنامه دهخدا
ترمه شیرین . [ ت َ م َ ] (اِخ ) ترمشیرین . پسر دواخان بن براق بن یسوخان از امرای مغول که پس از ایلجیکتای به پادشاهی رسید و مسلمان گشت و اکثر قوم او به تبعیت او باسلام روی آوردند و کار دین اسلام در ولایت ماورأالنهر و بعضی از نواحی خوارزم و بلاد ایغور...
-
ترمه چای
لغتنامه دهخدا
ترمه چای . [ ت ِ م َ ] (اِخ ) نام رودی است در سنجاغ جانیک از ولایت طربزون (ترکیه ) مجرای تقریبی آن 80 هزار گز است و به دریای سیاه میریزد. نام قدیمی آن ترمودون بود و از شهرتمیسکور که بقول مورخان قدیم یونان مرکز حکومت آمازونها بوده میگذشته است . (از قا...
-
خرقه ٔ ترمه
لغتنامه دهخدا
خرقه ٔ ترمه . [ خ ِ ق َ / ق ِ ی ِ ت ِ م َ/ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به خرقه شود.
-
طایکی خاتون ترمه بالا
لغتنامه دهخدا
طایکی خاتون ترمه بالا. [ ] (اِخ ) از درباریان تیمورقاآن بوده است . رشیدالدین فضل اﷲ بدینسان از وی نام میبرد: چون به بندگی قاآن رسید (اولوس بوقا یکی ازشهزادگان ) او را در گناه آورد که چگونه بر سر مرقد چنگیزخان چنین حرکتی کرده ای و او را مقید و محبوس گ...
-
واژههای همآوا
-
طرمح
لغتنامه دهخدا
طرمح . [ طَم َ ] (ع ص ) مرد فراخ گام . (منتهی الارب ) (آنندراج ).