کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترقیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترقیة
لغتنامه دهخدا
ترقیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بلند گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برداشتن کلام از کسی و نقل نمودن و برخواندن پیش وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رقی علیه کلاماً؛ رفع. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ترقیط
لغتنامه دهخدا
ترقیط. [ ت َ] (ع مص ) آب پاشیدن بر جامه ، چنانکه نقطه ها از آب بر آن پدید آید. (از اقرب الموارد). || (اصطلاح بدیع) صاحب نفائس الفنون در فصاحت لفظی آرد:... هفدهم ، ترقیط، و این عبارت است از آنکه کلماتی بیارندکه یک حرف از آن منقوط باشد و یکی عاطل ، و آ...
-
ترغیة
لغتنامه دهخدا
ترغیة. [ ت َ ی َ] (ع مص ) کفک برآوردن شیر. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): رغی اللبن ترغیة، و یقال : امست ابلهم ترغی و تنشف ؛ ای بها نشافة و رغوة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بخشم آور...
-
جستوجو در متن
-
بلند کردن
لغتنامه دهخدا
بلند کردن . [ ب ُ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن . (ناظم الاطباء). برداشتن چیزی و بالا بردن . (فرهنگ فارسی معین ). رفع؛ چون بلند کردن چیزی را از زمین . (یادداشت مرحوم دهخدا). از جای برداشتن . از جای برگرفتن : آتشی کاب را بلند کندبرتن خویش ریشخند کند...
-
حزنبل
لغتنامه دهخدا
حزنبل . [ ح َ زَ ب ُ / ح َ زَ ب َ ] (ع اِ) بیخی است که از طرف شام و بیت المقدس آورند. (منتهی الارب ).حسین خلف گوید: سفید تیره رنگ میباشد. یک درم از آن جهت گزیدگی عقرب و مار با ماءالعسل بخورند، نافع است . (برهان قاطع چ معین ). نوعی از بهمن سپید است . ...