کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترفیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترفیه
لغتنامه دهخدا
ترفیه . [ ت َ ] (ع مص ) آسان گردانیدن کار بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). آسوده داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رهایِش دادن از غم و اندوه و آسایش دادن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). آسودگی و آسایش دا...
-
واژههای مشابه
-
ترفیة
لغتنامه دهخدا
ترفیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) با کسی گفتن بالرفاء و البنین در وقت نکاح . (از تاج المصادر بیهقی ). بالرفاء و البنین گفتن به وجه دعا در زناشویی یعنی مجتمع و برچسبان و با آرام و طمانیت (کذا) باشند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بالرفاء...
-
واژههای همآوا
-
ترفیح
لغتنامه دهخدا
ترفیح . [ ت َ ] (ع مص ) بالرفاء و البنین گفتن کسی را، و همزه به حا قلب شده است . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بمعنی ترفیة است . (از المنجد). و رجوع به ترفی و ترفی ٔ و ترفیة شود.
-
جستوجو در متن
-
مرفه
لغتنامه دهخدا
مرفه . [ م ُ رَف ْ ف ِه ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ترفیه . رجوع به ترفیه شود. || دهنده ٔ آسایش و راحت . (ناظم الاطباء).
-
ترفی
لغتنامه دهخدا
ترفی . [ ت َ رَف ْ فی ] (ع مص ) ترفیة. (منتهی الارب ) . بالرفاء و البنین گفتن بطور دعا در زناشویی . (ازناظم الاطباء). رجوع به ترفیة و ترفئة و ترفی شود.
-
ترفیح
لغتنامه دهخدا
ترفیح . [ ت َ ] (ع مص ) بالرفاء و البنین گفتن کسی را، و همزه به حا قلب شده است . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بمعنی ترفیة است . (از المنجد). و رجوع به ترفی و ترفی ٔ و ترفیة شود.
-
ترفی
لغتنامه دهخدا
ترفی ٔ. [ ت َ ] (ع مص ) ترفیة. (منتهی الارب ). بالرفاء و البنین گفتن به آنکه زن گرفته بود: رفّاء المتزوج ترفئةً و ترفیئاً. (ناظم الاطباء). تهنیت گفتن بکسی . (المنجد): هَنّأه ُ فقال له بالرفاء و البنین ؛ ای بالالتئام و الاتفاق و استیلاد البنین ، و هو...
-
اندیشه خوار
لغتنامه دهخدا
اندیشه خوار. [ اَ ش َ / ش ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) غمخوار. تیمارخوار : آن ز ترفیه و صیانت ملک را خیرات بخش و آن ز توجیه و دیانت شرع را اندیشه خوار.سنایی (دیوان چ مظاهر مصفا ص 127).
-
الف یافتن
لغتنامه دهخدا
الف یافتن . [ اِ ت َ ] (مص مرکب ) الفت گرفتن . مونس شدن . انس گرفتن . خوگر شدن . عادت کردن . الف داشتن . رجوع به اِلف شود : و رعایای این ممالک بمدت ملک ما در دامن امن و فراغت اعتیاد و عادت گرفته اندو با تخفیف و ترفیه الف یافته . (سندبادنامه ص 40).
-
برچسبان
لغتنامه دهخدا
برچسبان . [ ب َ چ َ ] (نف مرکب ) ملتئم . باآرام و طمأنینه . مهربان .- برچسبان بودن ؛ التیام . مهربان بودن با یکدیگر. (یادداشت مؤلف ): ترفیه بالرفاء و البنین گفتن بوجه دعا در زناشوئی یعنی مجتمع و برچسبان و باآرام و طمأنینه باشند.- برچسبان شدن ؛ ک...
-
نعمة
لغتنامه دهخدا
نعمة. [ ن َ م َ ] (ع اِمص ،اِ) فراخی . آسودگی زندگانی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). تنعم . (تاج العروس ). فراخی و وسعت و آسایش در زندگانی . تمتع. رفاهیت . (ناظم الاطباء). نعمةالعیش ؛ خوبی و غضارت زندگی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).- واسعالنعمة ؛...
-
ابوالذهب
لغتنامه دهخدا
ابوالذهب . [ اَ بُذْ ذَ هََ ] (اِخ ) محمدبگ . یکی از امرای چرکسی مصر. در سال 1185 هَ . ق . علی بک او را به علت سوء رفتار عثمان پاشا با مردم غزه به شام فرستاد و او به دمشق شد و حاکم و مفتی بدانجا بگماشت و قصد عزل عثمان پاشا کرد لکن مردم بحمایت عثمان ب...