کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترغده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترغده
لغتنامه دهخدا
ترغده . [ ت َ رَ / ت َ غ َ دَ / دِ ] (ص ) گرفته شده و ترنجیده . (برهان ). کوفته شده و ترنجیده . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هر عضوی و بندی و مفصلی که بسبب دردمندی و آزار آن حرکت نتوان کرد، گویند «ترغده شده است ». (برهان ) (از فرهنگ جهان...
-
واژههای مشابه
-
ترغده شدن
لغتنامه دهخدا
ترغده شدن . [ ت َ رَ / ت َغ َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به ترغده شود.
-
جستوجو در متن
-
ترغند
لغتنامه دهخدا
ترغند. [ ت َ غ َ ] (ص )عضو یا مفصل که بر اثر غلبه ٔ بلغم یا رطوبت از حرکت بازماند، و بعربی فلج گویند و نتیجه ٔ یک علت مزمن است . (از لسان العجم شعوری ورق 274 ب ). فالج و مفصل عاری از حرکت . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترغده شود.
-
ترکیدن
لغتنامه دهخدا
ترکیدن . [ ت َ رَ دَ ] (مص ) کفیدن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکاف و ترک وارد آمدن و شکافته شدن . (ناظم الاطباء). کفتن . ترک برداشتن . شکاف برداشتن . منشق شدن : تو گفتی همی آسمان بترکدز خورشید خون بر هوا برچکد. فردوسی .بس شگفتی نیست گرچون آبگین...