کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترشیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترشیح
لغتنامه دهخدا
ترشیح . [ ت َ ] (ع مص ) تربیت و نیکو سیاست شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نیک مراقبت کردن مال را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || اصلاح نمودن درخت تا بار آورد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از ...
-
جستوجو در متن
-
مرشحة
لغتنامه دهخدا
مرشحة. [ م ُ رَش ْ ش َ ح َ ] (ع ص ) مؤنث مرشح ،نعت مفعولی از ترشیح . رجوع به مرشَّح و ترشیح شود.
-
مرشحة
لغتنامه دهخدا
مرشحة. [ م ُ رَش ْ ش ِ ح َ ] (ع ص ) مؤنث مرشح ، نعت فاعلی از ترشیح . رجوع به مرشِّح و ترشیح شود.
-
مرشح
لغتنامه دهخدا
مرشح . [ م ُ رَش ْ ش ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ترشیح . رجوع به ترشیح شود. پرورنده و ادب دهنده . تربیت کننده فرزند و کودک . || در اصطلاح امروزین عرب زبانان ، نامزد کننده . کاندیداکننده .
-
مرشح
لغتنامه دهخدا
مرشح . [ م ُ رَش ْ ش َ ] (ع ص ) نعت مفعولی است از ترشیح . رجوع به ترشیح شود. || آراسته . (یادداشت مرحوم دهخدا). || پروریده . پرورده . (یادداشت مرحوم دهخدا).- مرشح کردن ؛ تربیت کردن . بتدریج پروردن : چو کرد خواهد مر بچه را مرشح شیرز مرغزار نه از دشمن...
-
پرورش دادن
لغتنامه دهخدا
پرورش دادن . [ پ َرْ وَ رِ دَ ] (مص مرکب ) پروردن . پروریدن . پروراندن . پرورانیدن . تربیت کردن . بزرگ کردن . تأدیب . تعلیم . اِلماظ. ترشیح . تیمار کردن . پرستاری کردن . مراقبت کردن : و ایزد تعالی آفتاب را از نور بیافرید و آسمانها و زمینها را بدو پر...
-
پروراندن
لغتنامه دهخدا
پروراندن . [ پ َرْ وَ دَ ] (مص ) پرورش دادن . پروردن . پرورانیدن .تربیت کردن . پرورش کردن . ترشیح . تنبیت : چنین پروراند همی روزگارفزون آمد از رنگ گل رنج خار. فردوسی .کنون دور ماندم ز پروردگارچنین پروراند مرا روزگار. فردوسی .جهانا چه بدمهر و بدگوهری ...
-
ترشح
لغتنامه دهخدا
ترشح . [ ت َ رَش ْ ش ُ ] (ع مص ) قوت رفتار گرفتن شتربچه با مادر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): ترشح الفصیل ؛ اذا قوی علی المشی مع امه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جاری شدن آب از میان ...
-
تراویدن
لغتنامه دهخدا
تراویدن . [ ت َ دَ ] (مص ) چکیدن . (جهانگیری ). چکیدن و تراوش کردن آب و امثال آن باشد. (برهان ). رفتن آب به پالا اندک اندک و چکیدن بنرمی و آهستگی . (آنندراج ). چکیدن وتراوش کردن و ترشح نمودن و رشحه رشحه خارج شدن آب و شراب و جز آن . (ناظم الاطباء). تر...
-
پرورانیدن
لغتنامه دهخدا
پرورانیدن . [ پ َرْ وَ دَ ] (مص ) پروردن . پروراندن . تربیت کردن . سبب پرورش شدن . پرورش کردن . ترشیح . تنبیت : بدو گفت رستم که ای شیرفش مرا پرورانید باید بکش . فردوسی (از اسدی ).همانا که از بهر این روزگارترا پرورانید پروردگار. فردوسی .پرورانیدیم ترا...
-
مهذب
لغتنامه دهخدا
مهذب . [ م ُ هََ ذْ ذَ ] (ع ص ) مرد پاکیزه خوی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاک کرده شده از عیوب . (غیاث اللغات ). پیراسته . دارای اخلاق نیک . پاکیزه : مدتی دیگر شاگردی کند تا مهذب تر گردد. (تاریخ بیهقی ص 373). و چنین چیزها از وی آموختندی که مهذب تر ...
-
تربیت
لغتنامه دهخدا
تربیت . [ ت َ ی َ ] (از ع ، مص ) تربیة. پرورانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پروردن . (دهار) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). پروردن و آموختن ، وبا لفظ دادن و کردن مستعمل . (آنندراج ) : بی تربیت طبیب رنجورم بی تقویت علاج ب...
-
پروریدن
لغتنامه دهخدا
پروریدن . [ پ َرْ وَ دَ ] (مص ) پروردن . پروراندن . پرورانیدن . تیمار کردن . پرورش دادن . تربیت کردن . بار آوردن . بزرگ کردن . ترشیح . تعلیم . تأدیب : یوز را هرچند بهتر پروری چون یکی خشم آورد کیفر بری . رودکی .مار را هرچند بهتر پروری چون یکی خشم آور...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) سبکی ابونصر عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی : قاضی القضاة و مورخ و محقق بوده وی درسال 727 هَ . ق . در قاهره متولد شد و باپدرش بدمشق رفت و تا پایان عمر یعنی سال 771 هَ . ق . در آن شهر سکونت داشت . نسبت وی به «سبک » از اعما...