کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترسایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترسایی
لغتنامه دهخدا
ترسایی . [ ت َ ] (حامص ) رجوع به ترسائی شود.
-
جستوجو در متن
-
ملکانی
لغتنامه دهخدا
ملکانی . [ م َ ] (اِخ ) یکی از فرق ترسایی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملکانیه و ملکائیه و ملکا شود.
-
للیانوس
لغتنامه دهخدا
للیانوس . [ ل ِ ] (اِخ ) از شاهان روم شرقی پس ازقسطنطین : و چون او (قسطنطین ) گذشته شد یکی از یونانیان بیرون آمد للیانوس نام و دین ترسایی باطل کرد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 70). باید دانست که وی یکی از سی تن جبابره است که پس از گالیونوس کسب شهرت کردن...
-
معمودی
لغتنامه دهخدا
معمودی . [ م َ ] (ع اِ) آبی است که ترسایان فرزند خویش بدان بشویند و نیز کسی را که به دین ترسایی درآید بدان غسل دهند با شرطهایی چند پس ترسا شود. (از التفهیم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ قبل و دو ماده ٔ بعد شود.
-
اسوریین
لغتنامه دهخدا
اسوریین . [ اَ ری یی ] (اِخ ) پیروان ابن سقطری بن اسوری . و این فرقه تظاهر به ترسایی می کردند لکن با یهود در بعض امور موافق و در پاره ای دیگر مخالف بودند. (از ابن الندیم ).
-
نسطوری
لغتنامه دهخدا
نسطوری . [ ن َ / ن ُ ] (ص نسبی ) ترسایی . (برهان قاطع) (آنندراج ). || منسوب به نسطور. پیرو فرقه ٔ نسطور. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). تابع نسطور. (اقرب الموارد). ج ، نساطرة : خاصه همسایگان نسطوری که مرا عیسی دوم خوانند.خاقانی .
-
چلیپاپرستی
لغتنامه دهخدا
چلیپاپرستی . [ چ َ پ َرَ ] (حامص مرکب ) پرستیدن خاج و صلیب . پرستش صلیب . پیروی مذهب مسیح . مسیحی بودن . عیسی مذهبی . مذهب مسیح داشتن . عیسوی مذهب بودن . نصرانیت . ترسایی . پیروی از عقیدت اهل تثلیث . و رجوع به چلیپا وچلیپاپرست شود.
-
شمعون
لغتنامه دهخدا
شمعون . [ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از حواری عیسی علیه السلام . (منتهی الارب ) (از یادداشت مؤلف ) (از غیاث ) (المدهش ابن جوزی ). شمعون بر دین عیسی بود و دعوت دین عیسی کرد. (تاریخ گزیده ص 68). نام یکی از سه اصحاب خاص و نیز یکی از دوازده تن حواریون حضرت عی...
-
هارله
لغتنامه دهخدا
هارله . [ ل ِ ](اِخ ) شارل دو. خاورشناس بلژیکی که در سال 1832 م . در لیژ متولد شد و به سال 1899 در لوون درگذشت . استاد زبانهای شرقی در دانشگاه لوون و کشیش صاحب رتبه ٔ رومی بود و به عضویت فرهنگستان سلطنتی بلژیک نیز نائل گشت . از آثار اوست : ترجمه ٔ کت...
-
یزدان شناس
لغتنامه دهخدا
یزدان شناس . [ ی َ ش ِ ] (نف مرکب ) خداشناس . موحد. که خدا را بشناسد. (یادداشت مؤلف ) : چنین گفت از آن پس که یزدان سپاس که هستم چنین پاک و یزدان شناس . فردوسی .همه یکدلانند و یزدان شناس به نیکی ندارند از بد هراس . فردوسی .ز یزدان شناسید یکسر سپاس مب...
-
تازه گردانیدن
لغتنامه دهخدا
تازه گردانیدن . [ زَ / زِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تازه گرداندن . تازه کردن . احیا کردن . پس از منسوخ بودن ازنو معمول داشتن : و ابن حاتم مردی مسلمان عادل بود ودر میان مردمان سنت مصطفی (ص ) تازه گردانیدی . (تاریخ سیستان ). و این یوسانوس چون باز با قسطنطنیه...
-
تخته زدن
لغتنامه دهخدا
تخته زدن . [ ت َ ت َ / ت ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از پنبه را حلاجی کردن باشد. (برهان ). بمعنی پنبه زدن نوشته اند و ظاهراً تصحیف پخته زدن به بای فارسی است ، چرا که پخته بمعنی پنبه آمده است . (آنندراج ). || رسم نصاری است که هنگام پرستش به ضرب و اصول ...
-
گبرکی
لغتنامه دهخدا
گبرکی . [ گ َ رَ ] (ص نسبی ) هر چه منسوب به گبران است . (انجمن آرا) (آنندراج ). || (حامص ) مجوسیّت . (مهذب الاسماء). زردشتی بودن : هیچ ملک دین گبرکی را چندان نصرت نکرد که او [ گشتاسب ] کرد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).که دین مسیحا ندارد [ شاپور شاه ] درست ...
-
ترسابچه
لغتنامه دهخدا
ترسابچه . [ ت َ ب َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) طفل نصرانی . (ناظم الاطباء). پسر نصرانی که آتش پرست اند(؟) و دین عیسی . (آنندراج ). بچه ٔ ترسا : نغز گفت آن بت ترسابچه ٔ باده پرست شادی روی کسی خور که صفایی دارد. حافظ.و رجوع به ترسازاده شود. || (اصطلاح صوفی...