کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تردد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تردد ضابطه
لغتنامه دهخدا
تردد ضابطه . [ ت َ رَدْ دُ دِ ب ِ طَ / طِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) به اصطلاح اهالی هند، دفتر و یا حسابی که مینماید اقسام و حالات بذری که کاشته شده و حد زمینی که کاشته شده و آنچه بی کشت باقی مانده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شد و آمد کردن
لغتنامه دهخدا
شد و آمد کردن . [ ش ُ دُ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تردد. (زوزنی ).
-
جحجبة
لغتنامه دهخدا
جحجبة. [ ج َ ج َ ب َ ] (ع مص ) هلاک کردن دشمن را. || تردد کردن در چیزی . || آمد و رفت نمودن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
عسبلة
لغتنامه دهخدا
عسبلة. [ ع َب َ ل َ ] (ع مص ) همدیگر آمدوشد مردمان و تردد ایشان .(از منتهی الارب ). آمدوشد کردن مردمان و مراوده کردن آنها با هم . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تحنطر
لغتنامه دهخدا
تحنطر. [ ت َ ح َ طُ] (ع مص ) تردد کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تردد. (اقرب الموارد). || گرد گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استدارة. (اقرب الموارد).
-
شد
لغتنامه دهخدا
شد. [ ش ُ ] (مص مرخم ، اِمص )شدن . (ناظم الاطباء). عمل شدن . و رجوع به شدن شود.- آمد و شد کردن ؛ آمد و رفت کردن و بسیار رفتن به جایی و تردد بسیار نمودن . (ناظم الاطباء).
-
ممانه
لغتنامه دهخدا
ممانه . [ م ُ مان ن َ ] (ع مص ) تردد کردن در روایی حاجت کسی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تردید کردن در بجا آوردن نیاز کسی . (از اقرب الموارد). اندیشه کردن در کاری . (تاج المصادر بیهقی ).
-
لشلشة
لغتنامه دهخدا
لشلشة. [ ل َ ل َ ش َ ] (ع مص ) بسیار تردد و آمد و شد کردن در وقت ترس و بیم . || حرکت و اضطراب احشاء جایی بعد جایی . (منتهی الارب ).
-
حشرجة
لغتنامه دهخدا
حشرجة. [ ح َ رَ ج َ ] (ع مص ) خرخر کردن محتضر گاه جان دادن . غرغره ٔ محتضر و تردد نفس او. آمد و شد کردن جان در گلو وقت مرگ و گردیدن آواز در حلق در آن حال . خرخراک مرگی . (مهذب الاسماء). || گردیدن آواز خر در حلق وی .
-
ذبذبة
لغتنامه دهخدا
ذبذبة. [ ذَ ذَ ب َ] (ع مص ) تَرَدّد. دودلی . دودلی کردن . تذَبذُب . || دودل کردن کسی را در کاری . || جنبیدن چیزی که آویخته باشد در هوا. ناویدن چیزی درواو آونگان یعنی جنبیدن آن . || جنبش . تحرک . || حمایت همسایه و اهل . || رنجانیدن کسان را. || جنبانید...
-
تلثلث
لغتنامه دهخدا
تلثلث . [ ت َل َ ل ُ ] (ع مص ) دودله شدن در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تأخیر و درنگی کردن در کار. (از اقرب الموارد). || توقف و درنگ کردن در جای . (از اقرب الموارد). || در خاک غلطیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
تعتت
لغتنامه دهخدا
تعتت . [ ت َ ع َت ْ ت ُ ] (ع مص ) استقرار نگرفتن بر سخن خود و نرفتن بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). استمرار نداشتن بر کلام خود و تردد فراوان کردن . (از اقرب الموارد).
-
رفت و آمد
لغتنامه دهخدا
رفت و آمد. [ رَ ت ُ م َ ] (مص مرخم ، اِ مرکب ) تردد. (ناظم الاطباء). همان آمد و رفت است . (آنندراج ). رفتن و آمدن . ایاب و ذهاب . (فرهنگ فارسی معین ). ذهاب و ایاب .آمد و شد. آمد و رفت . (یادداشت مؤلف ) : ز رفت و آمد غمهای بدمستت خبر دارم صدا آید به ...
-
مراوده
لغتنامه دهخدا
مراوده . [ م ُ وِ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) آمد و شد. رفت و آمد. تردد. (یادداشت مؤلف ). دید و بازدید. (ناظم الاطباء). با کسی دوستی و معاشرت داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). ج ، مراودات .- مراوده داشتن با کسی ؛ با اورفت و آمد کردن . ارتباط و آمد و شد داش...