کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تردد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تردد
لغتنامه دهخدا
تردد. [ ت َ رَدْ دُ ] (ع مص ) شد و آمد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). آمد و شد کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). گردیدن و رفتن و آمد و شد کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : ج...
-
واژههای مشابه
-
تردد ضابطه
لغتنامه دهخدا
تردد ضابطه . [ ت َ رَدْ دُ دِ ب ِ طَ / طِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) به اصطلاح اهالی هند، دفتر و یا حسابی که مینماید اقسام و حالات بذری که کاشته شده و حد زمینی که کاشته شده و آنچه بی کشت باقی مانده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شد و آمد کردن
لغتنامه دهخدا
شد و آمد کردن . [ ش ُ دُ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تردد. (زوزنی ).
-
تحنطر
لغتنامه دهخدا
تحنطر. [ ت َ ح َ طُ] (ع مص ) تردد کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تردد. (اقرب الموارد). || گرد گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استدارة. (اقرب الموارد).
-
تعتع
لغتنامه دهخدا
تعتع. [ ت َ ت َ ] (ع مص ) سخن فاناک گوینده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ): تعتع فی الکلام ؛ تردد فیه من عی . (منتهی الارب ). تردد فیه من حصر اوعی . (اقرب الموارد).
-
هکوی
لغتنامه دهخدا
هکوی . [ هََ ک ْ ] (اِ) شراب . (انجمن آرا). شراب انگوری . (برهان ). || تردد. (برهان ) (سروری ). || خربزه ٔ نارسیده . (انجمن آرا).
-
آمد و شد
لغتنامه دهخدا
آمد و شد. [ م َ دُ ش ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) آمد و رفت . رفت و آمد. اختلاف . ترجرج . تردّد. تطوّح . مراوده .
-
آمد و رفت
لغتنامه دهخدا
آمد ورفت . [ م َ دُ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) رفت و آمد. آمد و شد. تردّد. مراوَده . ایاب و ذهاب .
-
تثقر
لغتنامه دهخدا
تثقر. [ ت َ ث َق ْ ق ُ ] (ع مص ) تردد و ناشکیبائی . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جحجبة
لغتنامه دهخدا
جحجبة. [ ج َ ج َ ب َ ] (ع مص ) هلاک کردن دشمن را. || تردد کردن در چیزی . || آمد و رفت نمودن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
زبان به زبان مالیدن
لغتنامه دهخدا
زبان به زبان مالیدن . [ زَ ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) با ترس و تردد، گنگ و غیر صریح سخن گفتن .
-
شد
لغتنامه دهخدا
شد. [ ش ُ ] (مص مرخم ، اِمص )شدن . (ناظم الاطباء). عمل شدن . و رجوع به شدن شود.- آمد و شد کردن ؛ آمد و رفت کردن و بسیار رفتن به جایی و تردد بسیار نمودن . (ناظم الاطباء).
-
لشلشة
لغتنامه دهخدا
لشلشة. [ ل َ ل َ ش َ ] (ع مص ) بسیار تردد و آمد و شد کردن در وقت ترس و بیم . || حرکت و اضطراب احشاء جایی بعد جایی . (منتهی الارب ).