کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تره
لغتنامه دهخدا
تره . [ ت ُرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ، تراریه . (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). باطل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد). ناس تره ؛ مردم باطل . (ناظم الاطباء). و رجوع به تُرَّهة و تُرّهات شود : چون زین زمانه کوفت یال...
-
جستوجو در متن
-
اتراح
لغتنامه دهخدا
اتراح . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ تَرَح . غمها.
-
اندوهگن شدن
لغتنامه دهخدا
اندوهگن شدن . [ اَ گ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غمگین شدن . اکتیاب . ابتئاس . اهتمام . اغتمام . حزن . سدم . ترح . ابلاس . توجد. (از تاج المصادر بیهقی ).
-
ترحة
لغتنامه دهخدا
ترحة. [ ت َ ح َ ] (ع اِ) غم . (از اقرب الموارد): و ما من فرحة الا و بعدها ترحة. (اقرب الموارد) : ابداً یولد ترحة من فرحة و یصب غماً منتهاه سرور. (سندبادنامه ص 32). رجوع به تَرَح شود.
-
اندوهگین کردن
لغتنامه دهخدا
اندوهگین کردن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غمگین کردن . ایساف . هم . کرب . (از ترجمان جرجانی ). حزن . (دهار). اضجار. غم . اغمام . دمدمة. (از منتهی الارب ). اکماد. اشجاء. سوء. شجو. ایحاش . اشجان . احزان . ترح . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اندوه شود.
-
بیت فرح
لغتنامه دهخدا
بیت فرح . [ ب َ / ب ِ ت ِ ف َ رَ ] (اِخ ) نزد علمای احکام ، هرسیاره ای را در خانه فرح و مسرت است و از این رو آن خانه را بیت فرح آن ستاره گویند. مثلاً بیت فرح قمر خانه ٔ سیم است مقابل بیت ترح . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
باخور
لغتنامه دهخدا
باخور. (اِخ ) نام پدر آزر پدر ابراهیم که جد ابراهیم علیه السلام است که پدر تارخ و پسر ساروغ باشد. گویند سکه ٔ درم در زمان او بهم رسید. (برهان ) (آنندراج )... و پدر آزر را باخور صد و چهل و هشت سال ... (مجمل التواریخ و القصص ص 193). باید دانست که «ناحو...
-
بواده
لغتنامه دهخدا
بواده . [ ب َ دِه ْ ] (ع اِ) آنچه از عالم غیب بر دل آدمی بطور ناگهانی رسد و موجب بستگی یا گرفتگی دل شود. (کشاف اصطلاحات الفنون ). ما یفجاء القلب من الغیب علی سبیل الوهله اما موجب فرح او ترح . (تعریفات جرجانی ) (از اصطلاحات الصوفیه ). آنچه بطور ناگهان...
-
اندوهگین شدن
لغتنامه دهخدا
اندوهگین شدن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غمگین شدن . غمناک گشتن . (فرهنگ فارسی معین ). حزن . (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). ابتئاس .اسی . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) . وجد. (تاج المصادر بیهقی ). عبرة. اکتیان . اغتمام . انغمام . اغتصاص...
-
ابراهیم خلیل
لغتنامه دهخدا
ابراهیم خلیل . [ اِ م ِ خ َ ] (اِخ ) نام پیغمبری از بنی سام ملقب بخلیل یا خلیل اﷲ یا خلیل الرحمن جدّ اعلای بنی اسرائیل و عرب مستعربه و انبیاء یهود. ابن تارخ یا تارح یا ترح یا آزر بت تراش بوده است . مولد او بکلده در مشرق بابل بقریه ٔ اور تقریباًدوهزار...
-
بیش
لغتنامه دهخدا
بیش . (اِ) نام بیخی است مهلک و کشنده شبیه به ماه پروین . گویند هر دو از یک جا رویند. (برهان ) (از انجمن آرا). بیخ گیاهی است بغایت زهر قاتل . (رشیدی ). گیاهی سمی و مهلک و شبیه به گیاه زنجبیل که در هندوستان روید. (ناظم الاطباء). گیاهی باشد چون زنجبیل د...
-
اندوه
لغتنامه دهخدا
اندوه . [ اَه ْ ] (اِ) گرفتگی دل . دلگیری . (برهان قاطع). غم و گرفتگی دل . (آنندراج ). غم وکرب و حزن و آزردگی . (ناظم الاطباء). غمه . (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). شجن . (دهار). غم . ترح . فقر. وحشت . کل ّ. ضجره . کأب . کآبة. کأبة. معطاء....
-
زایجه
لغتنامه دهخدا
زایجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) زایجه لوحه ٔ مربع یا دائره واری است که برای نشان دادن مواضع ستارگان در فلک ، ساخته میشود تا برای بدست آوردن حکم [ طالع ] مولد [ ولادت ، زایش ] و چیزهای دیگر بدان بنگرند. اشتقاق فارسی زایجه از زایش بمعنی مولد است ، سپس تعریب...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب النحوی اللغوی الخراسانی . امام کوفیین در نحو و لغت . و ثقة و بادیانت . وی ایرانی و از موالی بنوشیبان است . و چنانکه مرزبانی از مشایخ خویش آورده ، مولد ثعلب به سال 200 هَ .ق . و وفات او سیز...